آن که غایب از نظر گردید درمییابمش
هرگه از خود بیخبر گردم خبر مییابمش
جلوه سرو و فریب نرگسم دل میبرد
سوی بُستان میروم کآنجا اثر مییابمش
گوییا شرط وفاداری به سر خواهد رساند
بیشتر حاضر به هنگام خطر مییابمش
چون توانم غافل از مژگان خونریزش شدن
من که دایم بر سر رگ نیشتر مییابمش
هیچ نتوانم سر از فرمان او برتافتن
کز رگ گردن به خود نزدیکتر مییابمش
هیبت شام فراق او نرفتست از دلم
روز فیروز که آید از سحر مییابمش
در جوانی معتکف گشتم به پیری کوچهگرد
آنچه در خلوت ندیدم در گذر مییابمش
گوییا طول املهای «نظیری» کم شده
اندکی در چشم مردم مختصر مییابمش
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر به احساس عمیق دلتنگی و عشق خود اشاره میکند. او میگوید حتی زمانی که معشوق در نظرش غایب است، از او باخبر میشود و گاهی اوقات در لحظات سخت بیشتر احساس حضور او را میکند. شاعر به زیبایی و فریبایی معشوق اشاره میکند و میگوید که وقتی به یاد او میافتد، به سوی بستانی میرود که نشانههای او را در آن مییابد. او همچنین به وفاداری معشوق اشاره دارد و ذکر میکند که در زمان بحران بیشتر به او نزدیک میشود. شاعر احساس میکند نمیتواند از فرمان دلش سرباز زند، زیرا معشوق به او نزدیکتر از رگ گردن است. در نهایت، او به پشیمانی از گذشته و گذر عمر میپردازد و به این نکته اشاره میکند که آنچه در تنهایی تجربه کرده، اکنون در زندگی روزمره به چشمش میآید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.