محبت با دل غم دیده الفت بیشتر گیرد
چراغی را که دودی هست در سر زود درگیرد
پس از وارستگی ها بیشتر گشتم گرفتارش
چو صیدی جست صیادش ز اول سخت تر گیرد
محبت بیشتر قائم شود چون بشکند پیمان
شکوفه اول افشاند درخت، آنگه ثمر گیرد
اگر بادی وزد، مشتاق را شور سماع آرد
وگر بویی رسد مخمور را مستی ز سر گیرد
مشو از حال من غافل که زخم کاریی دارم
مبادا دیگری صید تو را از خاک برگیرد
مرا این می که برد از هوش دل مجروح خواهد کرد
حریف آگهی باید که از حالم خبر گیرد
«نظیری » کوی عشقست این نه شاهدبازی و رندی
که گر یاری رود از دست کس یاری دگر گیرد
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر دربارهٔ احساسات عمیق و پیچیدهٔ عشق و محبت است. شاعر میگوید که محبت در دلهای غمگین بیشتر به وجود میآید و وقتی غم و آلام وجود دارد، عشق شدیدتر میشود. او بیان میکند که هر چه انسان از مشکلات و وابستگیها رها شود، بیشتر به عشق گرفتار میشود، مانند صیدی که صیدش سختتر میشود.
در ادامه اشاره میشود که زمانی که پیمان محبت شکسته شود، علاقه و عشق بیشتر پنهان میشود. همچنین شاعر بیان میکند که اگر خبری یا بادی بیاید، میتواند شور و حال عاشق را افزایش دهد.
او از دیگری میخواهد که به حال او بیتوجه نباشد و زخم عمیقش را درک کند. در انتها، شاعر تأکید میکند که عشق واقعی ربطی به بازیهای عاشقانه ندارد و اگر یار از دست برود، یار دیگری نمیتواند جای او را پر کند.
هوش مصنوعی: وقتی دل کسی پر از غم و اندوه باشد، محبت و احساس نزدیکی میان او و دیگران بیشتر میشود. مانند این است که چراغی که در اطرافش دود است، زودتر روشن میشود.
هوش مصنوعی: بعد از اینکه از بند و محدودیتها آزاد شدم، بیشتر در دام افتادم. مانند صیدی که صیادش سختتر او را میگیرد.
هوش مصنوعی: وقتی محبت عمیقتر میشود که رابطهای که بین دو طرف وجود دارد شکسته شود. در این صورت، مانند درختی که در بهار شکوفه میدهد، بعد از سختیها، میتوان به ثمر رسید.
هوش مصنوعی: اگر نسیمی بوزد، عاشق را به وجد میآورد و اگر بویی به مشام برسد، مست را از حال میاندازد.
هوش مصنوعی: مرا فراموش نکن، چون زخم عمیقی در دل دارم. مبادا کسی دیگر تو را جذب کند و از من بگیرد.
هوش مصنوعی: این نوشیدنی که من را از حال خود بیخبر میکند، قلب زخمیام را خواهد آزار داد. دوستی که به حال من آگاه است، باید از وضعیت من باخبر شود.
هوش مصنوعی: کوی عشق جایی است خاص و متفاوت که به هیچ وجه نمیتوان آن را با بازیگری و شیادی مقایسه کرد. اگر یاری از دست برود، باید انتظار داشت که فرد به دنبال یاری دیگری باشد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
همین شعر » بیت ۱
محبت با دل غم دیده الفت بیشتر گیرد
چراغی را که دودی هست در سر زود درگیرد
ز فیض نطق خویشم با نظیری همزبان غالب
چراغی را که دودی هست در سر زود درگیرد
هم اکنون باز نقاش طبیعی خامه بر گیرد
ز نقش عالم آرایش جهان زیب دگر گیرد
گهی بر آب تر از ابر زنگاری زره دوزد
گهی از لاله تیغ کوه شنگرفی سپر گیرد
سحاب پر زنم چشم نبی بی پسر گردد
[...]
دلم را گاه آن آمد که کام از عیش برگیرد
ز دست ساقی دوران چو گردون جام زر گیرد
ملامت می کند ما را خرد در عشق ورزیدن
دل عاشق کجا قول خود را معتبر گیرد؟
به عیاری کسی آرد شبی معشوق خود در بر
[...]
اگر لطفت ز پای اشک و آهم شعله برگیرد
فلک زان رشحهتر گردد زمین زان شعله درگیرد
نماید در زمان ما و تو بازیچهٔ طفلان
فلک گردد ور عشق لیلی و مجنون ز سر گیرد
به بالینش سحر آن زلف و عارض را چنان دیدم
[...]
زدیدار تو از یوسف زلیخا مهر برگیرد
چراغ دیده یعقوب از روی تو درگیرد
نه زاهد ماند نه میخواره از حسن جهانسوزش
که چون گردید آتش شعله ور در خشک و تر گیرد
در آب زندگانی موی آتش دیده را ماند
[...]
شراب اشک تلخم، چاشنی از نقل تر گیرد
گر آن شیرین پسر، بادام چشمم در شکر گیرد
کف بی مایه نتواند، ره سیل خطر گیرد
همان بهتر که ناصح آستین زین چشم تر گیرد
اگر رفته ست اشک پی سپر تا دامن محشر
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.