رفتی به بزم غیر و نکونامی تو رفت
ناموس صدقبیله ز یک خامی تو رفت
اکنون اگر فرشته نکو گویدت چه سود
در شهر صد حکایت بدنامی تو رفت
هم صحبت رقیب شدی از غرور حسن
نام خوش تو در سر خودکامی تو رفت
یاران متفق همه انکار می کنند
هرجا حدیث نیک سرانجام تو رفت
رندی که می فروش ندادیش درد می
مشهور خاص و عام به هم جامی تو رفت
برد از رخ تو رنگ حیا باده هوس
شرمی که بود در همه جا حامی تو رفت
با کاو کاو غمزه «نظیری » اثر نماند
فارغ نشین که خون دل آشامی تو رفت
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
عمرگذشته بر مژهام اشک بست و رفت
پرواز صبح، بیضهٔ شبنم شکست و رفت
از خود تهی شوید و ز اوهام بگذرید
خلقی درین محیط به کشتی نشست و رفت
از نقد و جنس حاصل اینکارگاه وهم
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.