عطاش را نه صوابست و نه خطا باعث
بس است بهر گرم ناله گدا باعث
اگرچه رزق گدا بازپس نمی گردد
مقدرست که می گرددش عطا باعث
خزان درود و سحاب آب داد و دهقان کشت
ببین که برد و که پرورد و شد چه ها باعث
جنون عشق ز تقدیر بود من چه کنم؟
به بوی گل که شدم مست شد صبا باعث
بر آستانه پیر مغان رهی خواهم
تو گر سبب نشوی می شوی خدا باعث
خراب و مست چنین می زیم نمی دانم
در آفریدن من شد چه مدعا باعث
لئیم را می و معشوق اگر کریم نکرد
سخاش را نشود گنج و کیما باعث
عجب ز همت درویش اگر قبول کند
سعادتی که شود سایه هما باعث
ریا ز دیر به مسجد برد «نظیری » را
فقیه باده کش و گبر پارسا باعث
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.