هر شب از یاد خطت از جگر سوختگان
دود آه است که بر دور قمر میگذرد
چشم خونبارهٔ ما آینهٔ طلعت تست
تا بدانی که چه بر اهل نظر میگذرد
من همان روز که رفتار تو دیدم گفتم
کآخر این سیل خطرناک ز سر میگذرد
چه بلایی است در این کوی که با یک نگهی
جوی خونست که از دیده به بر میگذرد
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: شاعر در این شعر غم و اندوهی عمیق از عشق و جدایی را تصویر میکند. او به یاد خط معشوقش دلمشغول است و این یاداوری برایش دردآور است. همچنین، او اشاره میکند که نگاهش چشمانی پر از اشک و غم دارد، و این غم را به نوعی آینهی زیبایی معشوقش میداند. او در طول شعر به خطرات عشق و تأثیرات عمیق رفتارهای معشوق بر خود و دیگران اشاره میکند و در نهایت از بلایی سخن میگوید که با یک نگاه معشوق به زندگیاش میافتد و جوی خون را به فقر و درد تعبیر میکند.
هوش مصنوعی: هر شب وقتی به یاد زیبایی خط تو میافتم، دل سوختگان حسرت از غم جانکاه میگدازد و این درد به گونهای است که همانند دودی از آتش بر دور ماه میچرخد.
هوش مصنوعی: چشمهای گریان ما، نمایانگر زیبایی تو هستند، تا متوجه شوی که بر دل دانشمندان و اهل بصیرت چه میگذرد.
هوش مصنوعی: من از همان روزی که رفتار تو را مشاهده کردم، به خودم گفتم که بالاخره این طوفان خطرناک از سر میگذرد.
هوش مصنوعی: در این مکان چه مصیبتی وجود دارد که فقط با یک نگاه، چشمی پر از اشک و خون میشود و این اشکها از چشمان فرد سرازیر میگردد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
دم عیسی است که با باد سحر میگذرد
وآب خضر است که بر روی خضر میگذرد
عمر اگرچه گذران است عجب میدارم
با چنان باد و چنین آب اگر میگذرد
میندانم که ز فردوس صبا بهر چه کار
[...]
کیست آن سرو که بر راه گذر میگذرد
نور چشم است که بر اهل نظر میگذرد
درد دل بین که طبیب از سر حسرت ما را
خسته، افتاده همیبیند و در میگذرد
غرق دریای سرشکم عجب این کز غم تو
[...]
پای بر چرخ نهد هرکه ز سر میگذرد
رشته چون بیگره افتد ز گهر میگذرد
جگر شیر نداری سفر عشق مکن
سبزه تیغ درین ره ز کمر میگذرد
در بیابان فنا قافلهٔ شوق من است
[...]
عرقآلوده جمالی ز نظر میگذرد
کزحیا چون عرقم آب ز سر میگذرد
کیست از شوخی رنگ تو نبازد طاقت
آب یاقوت هم اینجا ز جگر میگذرد
خط مسطر نشود مانع جولان قلم
[...]
گر از این واقعه اشکت ز بصر می گذرد
قدر این قطره ز دریای گهر می گذرد
می دهد آهت از این غم به شبستان لحد
نور شمعی که زخورشید و قمر می گذرد
آه از آن شب که حسین گفت به یاران فردا
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.