چه شدی کار من دلشده یکسر میشد
یا تو سوی من و یا جان سوی تو بر میشد
یا ترا خون جفا با دل من برمیگشت
یا دل غمزده بر خوی تو خوگر میشد
یا صبا خرمن موی تو به غارت میداد
یا مرا راه بر آن خرمن عنبر میشد
یا همان دم که ترا عادت دیرین برگشت
عهد دیرینهٔ من نیز از این در میشد
گر مرا دیده نبود از همه بهتر بودی
یا ترا روی نگویی نه نکوتر میشد
میگشودم که از بن اشک دمادم چشمی
شاد بودم به خیالی که مصوّر میشد
یاد آن عهد که از خلوت انس من و دوست
همه بر چشم رقیبان سر نشتر میشد
من رام بودم و در بسته و همسایه به خواب
هر زمانم از رخش باده به ساغر میشد
دیده سیر قدش از سر همه تا پا میکرد
جان فدای تنش از پا همه تا سر میشد
به تلطف به رخم زلف معنبر میسود
هر زمانم که رخ از اشک مرا تر میشد
که چو گل بیخودم از ناز چو بلبل میکرد
گه چو پروانه مرا شمع منور میشد
هردم آیینهٔ رخسار به آیین دگر
جلوه میداد مرا عالم دیگر میشد
او مرا تکیه بر آغوش چو مستان میداد
چون مرا دست بر آن سینهٔ چون پر میشد
من به پاسش همهشب ریختمی اشک چو شمع
او چو از سر خوشی خواب به بستر میشد
منش از دیده همی لؤلؤ تر میدادم
او ز لب قند همیداد و مکرر میشد
شرح حال دل آشفته به شبهای دراز
موبهمو با سر آن زلف معنبر میشد
خواب بود اینکه من دلشده دیدم نیر
یا خیالی که به هوشم ز برابر میشد
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به بیان دلتنگی و عشق عمیق گوینده میپردازد. او به توصیف احساساتش در ارتباط با معشوق میپردازد و میگوید که اگر دلش وابسته به معشوق باشد، همه چیز برایش زیباتر و دلپذیرتر میشود. او اشاره میکند که اگر عشق واقعی باشد، حتی غم و دوری هم میتواند به نوعی شیرین باشد. گوینده با یادآوری لحظات خوشی که با معشوق داشته، از زیباییهای چهره و شمایل او میگوید و خیالات عاشقانهاش را در شبهای طولانی و تنهایی بیان میکند. در نهایت، او به نوعی سردرگمی و خواب آلودگی اشاره میکند که شاید همه اینها تنها خیالی از عشق باشد.
هوش مصنوعی: چرا حال من اینقدر خراب شده است؟ آیا تو باید به سمت من بیایی یا جان من باید به سمت تو برود؟
هوش مصنوعی: به نظر میرسد یا تو با دل پر از جفا و رنج، به من آسیب میزنی یا اینکه دل غمگین من به تو عادت میکند.
هوش مصنوعی: ای نسیم، یا موهای تو به دست باد پراکنده میشود و یا من به سمت آن خرمن خوشبوی عنبر میروم.
هوش مصنوعی: به محض اینکه عادتهای قدیمی تو به زندگیات بازگشت، من نیز از این در به یادآوری قراردادهای قبلیام پرداختم.
هوش مصنوعی: اگر چشمانم تو را نمیدیدند، شاید از همه چیز بهتر بودی. یا اگر تو هم در آینه نمینگریستی، چهرهات زیباتر میشد.
هوش مصنوعی: من هر لحظه با اشکهای خود به یاد خاطرات شیرین و شاد زندگیام بودم و در ذهنم تصاویری زیبا شکل میگرفت.
هوش مصنوعی: به یاد آن زمان که در کنار دوست، لحظات صمیمی و خصوصی داشتیم و این عشق و دوستی ما، در چشم اطرافیان مانند تیر برندهای بود که حسد آنها را برمیانگیخت.
هوش مصنوعی: من همیشه آرام و بیخبر از دنیای بیرون بودم، اما همسایهها هر بار که به خواب میرفتند، از لطف و زیباییام مینوشتند و در دلشان به من عشق میورزیدند.
هوش مصنوعی: چشمانم به قد او از سر تا پا خیره میشود و جانم برای وجود او از پا تا سر فدای او میشود.
هوش مصنوعی: هر بار که اشکهایم باعث خیس شدن صورتم میشوند، زلفی که برایم معنایی دارد با لطف و ملایمت به من میرسد.
هوش مصنوعی: من مانند گلی هستم که از ناز و محبت بیخود شدهام، مثل بلبل که به شوق گل آواز میخواند. هرگاه عشق و محبت را احساس کنم، مانند پروانهای به دور شمعی روشن میچرخم.
هوش مصنوعی: هر لحظه، چهرهام به شکلی جدید در آینه نمایان میشد و این موجب میگردید که دنیای متفاوتی را تجربه کنم.
هوش مصنوعی: او مرا در آغوش خود همچون افرادی که در نشئگی هستند جا میداد، و زمانی که دستم را بر سینهاش میگذاشتم، قلبش پر میشد.
هوش مصنوعی: هر شب به خاطر او اشک میریختم، مانند شمع که در زمان خوشی به خواب میرود و بر روی بستر میافتد.
هوش مصنوعی: من از چشمانم اشک مثل مروارید میریختم و او از لبهایش شکر مثل قند میداد و این حالت بارها تکرار میشد.
هوش مصنوعی: دل آشفته و نگران خود را در شبهای طولانی به دقت و با جزئیات برای موهای زیبای تو توصیف میکردم.
هوش مصنوعی: در خواب بودم که دیدم کسی به دل من آمده است، انگار که خیال یا تصوری بود که در ذهنم حاضر میشد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
دوش بی روی تو آتش به سرم بر میشد
و آبی از دیده میآمد که زمین تر میشد
تا به افسوس به پایان نرود عمر عزیز
همه شب ذکر تو میرفت و مکرر میشد
چون شب آمد همه را دیده بیارامد و من
[...]
بر من، ار دولت وصل تو مقرر میشد
کارم از لعل گهربار تو چون زر میشد
دوش گفتم، نتوان دید به خوابت، لیکن
با فراق تو مرا خواب مقرر میشد
شرح هجران تو گفتم، بنویسم، لیکن
[...]
به من از دولت وصل تو مقرر میشد
کارم از لعل گهربار تو چون زر میشد
دوش گفتم: بتوان دید به خوابت، لیکن
با فراق تو کرا خواب میسر میشد؟
بارها شمع بکشتم که نشینم تاریک
[...]
ز صبا سنبل او دوش به هم بر میشد
وز نسیمش همه آفاق معطر میشد
ز سواد شکن زلف به هم بر شدهاش
دیدم احوال جهانی که به هم بر میشد
ز دل و دیده نمیرفت خیالت که مرا
[...]
دوش چشمم ز فراق تو به خون تر میشد
آه من بی مه رویت به فلک بر میشد
اشک میآمد و میشست ز پیش نظرم
هرچه جز نقش تو در دیده مصور میشد
مه به کوی تو شب چارده خود بینه میگشت
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.