گنجور

برای پیشنهاد تصاویر مرتبط با اشعار لازم است ابتدا با نام کاربری خود وارد گنجور شوید.

ورود به گنجور

 
نیر تبریزی

مگر قدم به ره عشق هشتن آسان است

سر سران جهان ریگ این بیابان است

تمتعی که بود تشنه زار آب فرات

مرا ز خنجر قاتل هزار چندان است

در بهشت گشودند یا کلاله تو

که هر طرف نگری سر‌به‌سر گلستان است

طبیب درد مرا تازه کن ز قوت عشق

گرت به ضعف دل خسته میل درمان است

هزار بار گرم بشکنی قنینه دل

من آنکه با تو نخواهم شکست پیمان است

صبا به طرهٔ جانان ز من نهفته بگو

تو جمع باش که احوال دل پریشان است

به حسرت تو به پایان رسید عمر دراز

هنوز بادیه هجر را نه پایان است

حدیث سایه ابر است و خوب روز هجیر

تمتعی که مرا از وصال جانان است

مرا که دیده به زلف و رخ تو نیست چه سود

که کوه و دشت سراسر گل است و ریحان است

خیال چشم تو گر مستی آورد چه عجب

که هرچه سحر بگویند از او در امکان است

 
 
 
امیر معزی

سدید ملک ملک عارض خراسان است

صفی دولت و مخدوم اهل دیوان است

پناه دین خدای و معین شرع رسول

عمر که همچو علیّ و صدیق و عثمان است

لقب سدید و صفی یافته است زانکه دلش

[...]

قوامی رازی

مدبری ملکی بر جهان جهانبان است

که هر چه گوئی از او صد هزار چندان است

احد صفت صمدی لم یلد و لم یولد

که پیک «و» نامه او جبرئیل و قرآن است

مقدری که خداوندی کرسی و عرش است

[...]

خاقانی

چه آفتی تو که کمتر غم تو هجران است

چه گوهری تو که کمتر بهای تو جان است

جهان حسن تو داری به زیر خاتم زلف

تو راست معجزه و نام تو سلیمان است

از آن زمان که تو را نام شد به خیره کشی

[...]

سعدی

هزار سختی اگر بر من آید آسان است

که دوستی و ارادت هزار چندان است

سفر دراز نباشد به پای طالب دوست

که خار دشت محبت گل است و ریحان است

اگر تو جور کنی جور نیست، تربیتست

[...]

همام تبریزی

وداع چون تو نگاری نه کار آسان است

هلاک عاشق مسکین فراق جانان است

نگر مفارقت جان ز تن چگونه بود

به جان دوست که هجران هزار چندان است

ز وصل خود نفسی پیش از آن که دور شوم

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه