گنجور

برای پیشنهاد تصاویر مرتبط با اشعار لازم است ابتدا با نام کاربری خود وارد گنجور شوید.

ورود به گنجور

 
نیر تبریزی

مگر قدم به ره عشق هشتن آسان است

سر سران جهان ریگ این بیابان است

تمتعی که بود تشنه زار آب فرات

مرا ز خنجر قاتل هزار چندان است

در بهشت گشودند یا کلاله تو

که هر طرف نگری سر‌به‌سر گلستان است

طبیب درد مرا تازه کن ز قوت عشق

گرت به ضعف دل خسته میل درمان است

هزار بار گرم بشکنی قنینه دل

من آنکه با تو نخواهم شکست پیمان است

صبا به طرهٔ جانان ز من نهفته بگو

تو جمع باش که احوال دل پریشان است

به حسرت تو به پایان رسید عمر دراز

هنوز بادیه هجر را نه پایان است

حدیث سایه ابر است و خوب روز هجیر

تمتعی که مرا از وصال جانان است

مرا که دیده به زلف و رخ تو نیست چه سود

که کوه و دشت سراسر گل است و ریحان است

خیال چشم تو گر مستی آورد چه عجب

که هرچه سحر بگویند از او در امکان است

 
نسک‌بان: جستجو در متن سی‌هزار کتاب فارسی
sunny dark_mode