امروز خرمن گل و نسرین و سوسن است
وین مو نه باز غالیه و مشک و لادن است
ای کز سرم میگذری باش یک زمان
کافشانمت به پای، روانی که در تن است
زد آتشی به پردهٔ ناموس، سوز عشق
کهامروز در جهان همه افسانهٔ من است
آسوده نیست از شرر آهم آسمان
زلف تو تا بر آتش دل بادبیزن است
در حیرتم که این همه رو دادنت چراست
بر طره که خون جهانش به گردن است
گر ماه به تو لاف تقابل زند چه باک
حسن رخ تو بر همه چون مهر روشن است
در چین زلف روی تو پا در قفس همای
یا برگ گل به چنبر و یا مه به خرمن است
بعد از توام چه حاجت صحرا و لالهزار؟
چون اشک لالهگونم و صحرای دامن است
گوش من و نصیحت دوران پیشبین
زین پس حکایت شتر و چشم سوزن است
نیّر ملال دوست مبادا به روزگار
گر روزگار ما به تمنای دشمن است
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر به زیباییهای گلها و طبیعت اشاره میکند و عشق و دلدادگی خود را با بلاغت بیان میکند. او از فردی خاص خواستار توجه و ماندن است و بیان میکند که عشقش آتش به دلش انداخته و تمام جهان برای او افسانهای است. شاعر به زیبایی معشوق مینگرد و نسبت به او حیرت زده است، و میداند که زیبایی محبوبش بر همه چیز برتری دارد. همچنین، او احساسات عمیق خود را نسبت به معشوق و دلتنگی بعد از او بیان میکند و تأکید میکند که اگر معشوق نباشد، دیگر نیازی به زیباییهای دیگر زندگی احساس نمیکند. در نهایت، شاعر به تلخیهایی که ممکن است در دوستی و زمانه از آن رنج ببرد، اشاره میکند.
هوش مصنوعی: امروز همه جا پر از گلها و عطرهای خوشبویی مانند گل نسرین و سوسن است، و این مو و زیباییها را نمیتوان با عطرهای مصنوعی و گرانقیمت مقایسه کرد.
هوش مصنوعی: ای کسی که از سرم میگذری، لطفاً یک لحظه بایست تا من تو را به پای خودم بیفشانم، همان روحی که در بدنم وجود دارد.
هوش مصنوعی: آتش عشقی که به حافظهی گذشته و ناموس من لطمه زده، اکنون به داستانی تبدیل شده که در دنیا مطرح است.
هوش مصنوعی: آسمان زلف تو از ناراحتی صدای آهم آرامش ندارد، چون دل من در آتش است و باد با شدت میوزد.
هوش مصنوعی: در شگفتیام که چرا این همه زیبایی و جلوه را به کسی میدهی که چهرهاش بر تاریکی و درد جهان قرار دارد.
هوش مصنوعی: اگر ماه بخواهد به زیبایی خود مباهات کند، چه اهمیتی دارد؛ چون زیبایی چهره تو مانند ماهی درخشان و روشن است و جلوهگریاش همه را تحت تأثیر قرار میدهد.
هوش مصنوعی: زلفهای تو مانند قفسی برای پرندهای است، یا مانند گلهایی است که در حصار هستند، یا مانند ماهی است که در میان خوشههای گندم قرار دارد.
هوش مصنوعی: پس از تو دیگر نیازی به صحرا و گلزار ندارم، چون من مانند اشکهای قرمز رنگی هستم که دامن صحرا را تر کردهاند.
هوش مصنوعی: من دیگر به نصیحتهای کسانی که در گذشته پیشبینی میکردند، گوش نمیدهم؛ چرا که این نصیحتها مثل داستان شتر و سوراخ سوزن است و هیچ ثمری برایم ندارد.
هوش مصنوعی: ای کاش غم و ناراحتی از دوست به وجود نیاید، حتی اگر روزگار ما به آرزوی دشمنانمان باشد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
از زین دین عراق و خراسان مزین است
این را دلیل ظاهر و حجت مبرهن است
حاجت نیایدش به دلیلی و حاجتی
کاقبال او شناخته چون روز روشن است
بر قدّ بخت او سَلَبی دوخته است چرخ
[...]
صدرا! بدان خدای که مرغ ثناش را
در کام سالکان طریقت نشیمن است
گامی فراخ در ره حکمش همی رود
این چرخ تنگ بسته که چون کره توسن است
راتب ده وجد که بر خوان قدرتش
[...]
صاحبقرآنی تو فلک را مبرهن است
سلطان نشانی تو در آفاق روشن است
هنگام نام دعوی مردی کند مطرز
در روز نام و ننگ و فتوت کم از زن است
هرجا که فتنه ئیست در اوش منزل است
هر جا که سفله ئیست بر اوش مسکن است
گر بغض نقطه ئیست دل اوش دایره ست
[...]
امشب به راستی شب ما روز روشن است
عید وصال دوست علی رغم دشمن است
باد بهشت میگذرد یا نسیم باغ
یا نکهت دهان تو یا بوی لادن است
هرگز نباشد از تن و جانت عزیزتر
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.