از هر طرف که پای به پیچم ز کوی تو
دل میکشد ز جانب دیگر بسوی تو
گر من زبان شکوه ندارم ز خوی تو
آید خطی که عیب تو گوید بروی تو
دل پیش تست جنگ و کشاکش فرو گذار
تا زنده ام رها نکنم تار موی تو
گر کاروان مشگ زایران رود بچین
نشگفت از ایندو سلسلۀ مشگبوی تو
یعقوب اگر تجسس یوسف فرو هلد
من بر ضلال باقیم از جستجوی تو
هر دل که بنگرم ز تواش خون بسافر است
آبی دگر مگر نبود در سبوی تو
زنجیروار زلف رسا گو که جانمن
بر لب رسید از آن لب پرخاشجوی تو
گر طعن مرد و زن همه بر روی مارود
گو رو گرفته ایم بروی نکوی تو
این ناز و نخوتی که تو داری به تشنگان
گر جان دهد در آرزوی طرف جوی تو
ایدیده چند در پی خوبان سنگدل
خون جگر نداد مگر شست و شوی تو
نیرّ طمع ز زلف دراز بتان ببر
این عمر کوته تو و این آرزوی تو
طبعم بجای شعر شکر میدهد اگر
آبی دگر خورد ز لب بذله گوی تو
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این متن شعری است که عشق و شیدایی را به تصویر میکشد. شاعر از کشش و جاذبهای که معشوقش بر دل او دارد، سخن میگوید و چنان به زیبایی و ناز او دل بسته است که حتی در سختیها و طعنههای دیگران، عشق او را رها نخواهد کرد. شاعر از longing (نشانهای از تشنگی) خود برای معشوق مینویسد و اینکه حتی در نبود معشوق، دلش به یاد او میتپد. تصویر زلف و لب معشوق نیز به زیبایی در شعر بیان شده و نشاندهنده عمق احساس و آرزوهای شاعر است. در نهایت، شاعر بر این باور است که عشق و زیبایی معشوقش در تمام جوانب زندگیاش تأثیرگذار است و او را به شکرگذاری واداشته است.
هوش مصنوعی: هر کجا که بروم، دلم به سمت تو کشیده میشود و از هر طرف که برگردم، نمیتوانم از یاد تو بروم.
هوش مصنوعی: اگر من قدرت ابراز شکایت ندارم، این سخن که عیبهای تو را بیان میکند، از ویژگیهای خودت نشئت میگیرد و بر چهرهات نمایان است.
هوش مصنوعی: دل را به خاطر تو از هرگونه جنگ و جدال دور نگهداشتهام؛ تا وقتی که زندهام، هرگز تار موی تو را رها نخواهم کرد.
هوش مصنوعی: اگر کاروانی از زایران خوشبو بگذرد، از این دو رشته عطر تو نباید تعجب کرد.
هوش مصنوعی: اگر یعقوب به جستجوی یوسفش ادامه ندهد، من هم دیگر از جستجوی تو دست برمیدارم و مثل او در گمراهی باقی میمانم.
هوش مصنوعی: هر دلی را که میبینم، پر از عشق توست و گویی خونش در حال سفر است. تنها آبی که در دل ظرف تو نیست، همان خون عشق توست.
هوش مصنوعی: ای زلف زیبای تو که چون زنجیر است، بگو که جانم به لبم رسیده به سبب سخنان تند و بیرحم تو.
هوش مصنوعی: اگر همه مردان و زنان به ما انتقاد کنند، بگو که ما خود را به خاطر تو کنار گذاشتهایم.
هوش مصنوعی: این جذابیت و فخر تو، میتواند جان تشنگان را سیراب کند، زمانی که در آرزوی رسیدن به تو هستند.
هوش مصنوعی: چه تعداد از ما در پی زیباییهای سنگدل هستیم، که تنها به خاطر پاکسازی تو، خون دل نریختیم.
هوش مصنوعی: این دنیا کوتاه است و تو باید از آرزوهای بیپایه و اساس بگذری. به جای اینکه در دام خواستههای بیپایان معشوقان گرفتار شوی، زمان را صرف کارهای ارزشمند کن.
هوش مصنوعی: خوشحالی و طبع لطیف من به جای شعر، شیرینی و لذت میآورد؛ اگر از لبهای تو، که پر از شوخی و لطافت است، جرعهای دیگر بنوشم.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
ای صابر ، ای سپهر سخن ، ای جهان فضل
ای کعبهٔ افاضل ایام کوی تو
ای برده نور چشم معانی ز لفظ تو
وی خورده آب باغ معالی ز جوی تو
تا گوی نظم و نثر بمیدان فگنده ای
[...]
ای جان من به جان تو کز آرزوی تو
هست آب چشم من همه چون آب جوی تو
ای من غلام آن خم گیسوی مشکبوی
افتاده در دو پای تو از آرزوی تو
هر شب خیال روی تو آید به پیش من
[...]
جانا بسوخت جان من از آرزوی تو
دردم ز حد گذشت ز سودای روی تو
چندین حجاب و بنده به ره بر گرفتهای
تا هیچ خلق پی نبرد راه کوی تو
چون مشک در حجاب شدی در میان جان
[...]
یازان شده است دست معالی بسوی تو
تازان شده است پای بزرگی بکوی تو
روی تو بسته کرده در غم بر اهل فضل
ای اهل فضل را همه شادی بروی تو
در عدت امید نشسته است تخت ملک
[...]
ای آرزوی جان و دلم ز آرزوی تو
بیمار گشته به نشود جز به بوی تو
باری، بپرس حال دل ناتوان من
بنگر: چگونه میتپد از آرزوی تو؟
از آرزوی روی تو جانم به لب رسید
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.