زد ننگ عشق کوس ملامت به نام ما
ای پیک غم ببر به سلامت سلام ما
ساقی غم و جهان خم و دل جام و باده خون
جم را خبر دهید ز بزم مدام ما
چون دور چشم یار به کام است باک نیست
گو دور روزگار نباشد به کام ما
رنگ ریا نبرد ز سجاده آب نیل
کو آتشی که پخته کند زهد خام ما
دل را نظر بر وزن چشم است روز و شب
تا بو که سایه ز تو افتد به بام ما
ساقی چو دور بادهگساری به ما رسد
خون کن به جای باده گلگون به جام ما
منت خدای را که به تلقین پیر عشق
شد خانقاه گوشه ابرو مقام ما
صبحی اگر به بوی وصالت به شام رفت
مشکل دگر به صبح رود بیتو شام ما
عمریست سر به پای جوانان نهادهایم
ای پیر عشق نیک بدار احترام ما
پر شد ز خیل ناله و آهم فضای چرخ
نیر کشید سر به فلک احتشام ما
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
خیز ای غلام باده درافکن به جام ما
کز وصل توست گردش گردون غلام ما
گر لایق است چشمة خورشید را فلک
خورشید باده را فلکی کن ز جام ما
آن قاصد است باده که جان است مقصدش
[...]
ساقی به نورِ باده برافروز جامِ ما
مطرب بگو که کارِ جهان شُد به کامِ ما
ما در پیاله عکس رخِ یار دیدهایم
ای بیخبر ز لذتِ شُربِ مدامِ ما
هرگز نمیرد آن که دلش زنده شد به عشق
[...]
ساقی بیا که دور فلک شد به کام ما
خورشید را فروغ ده از عکس جام ما
گلگون می درآر به میدان کنون که هست
رخش سپهر و توسن ایام رام ما
آن ترک را به یک دو قدح مست کن چنان
[...]
مستی ربوده از کف هستی زمام ما
مطرب نمی دهد خبری از مقام ما
تا گشته ایم غافل ازو دور مانده ایم
پدرام می شویم که وحشی است رام ما
دانی که نور مردمک چشم عالمیم
[...]
صبح گدا و شام ز خورشید روشن است
گر قادری ببخش چراغی به شام ما
ما را به کام خویش بدید و دلش بسوخت
دشمن که هیچ گاه مبادا به کام ما
در خلوتی که دختر رز نیست، عیش نیست
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.