صاحبا بارگاه قدر تو را
مهر بنده است و ماه دربانش
هیچ از حال بنده آگاهی؟
که کمالی گرفت نقصانش
رنج افزود و کس نرنجانید
به عیادت قدم ز اخوانش
غالباً او بدان نمیارزد
که بپرسد وزیر سلطانش
ایزدم رحم کرد و صحت داد
بس که خواندم رحیم و رحمانش
به تقاضای شه نبودم روی
رأی کردم به حکم فرمانش
که نشینم چو گنج در کُنجی
بهر تعلیق نسخ دیوانش
رخ به دیوار عجز چون سایه
دور از آفتاب تابانش
تا مگر همچو من گدائی را
برسد رقعهای ز دیوانش
حال القصه حجرهای دارم
بد چو حالم اساس ویرانش
گوشهای همچو چشم بدخواهت
تنگ و تاریک سقف ایوانش
سخت سست و قوی ضعیف نهاد
شش جهات و چهار ارکانش
گر چه دیدار او کرا نکند
بس کرا بستهایم پیمانش
در میان دو چشمه افتادهست
گر ببینی به چشم احسانش
آبروی مرا دهد بر باد
کثرت آب و قلت نانش
باد کیوان غلام تو چون چرخ
تا بود دور چرخ کیوانش
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
غیرت حق گرفت دامانش
ریسمان شد زه گریبانش
کی رها می کنند خصمانش
که وزد باد بر گریبانش
آنچنان کن ز دیو پنهانش
که نبیند مگر سلیمانش
زینهار از دهان خندانش
و آتش لعل و آب دندانش
مگر آن دایه کاین صنم پرورد
شهد بودهست شیر پستانش
باغبان گر ببیند این رفتار
[...]
دشمن آدم است بچگانش
کو کسی کو نشد پریانش
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.