ناصر انصاف از جهان مطلب
که در آفاق از او نیابی گرد
خسرو عادلی نماند مگر
تاجداری خروس خواهد کرد
پرورد آسمان به خون دلش
هر که در دور ما سخن پرورد
کار دانش زمین فرو بردند
زحل نحس و زهرهٔ نامرد
ذرهای مهر اگر بُدی در چرخ
چهرهٔ مهر او نبودی زرد
کعبتین است سعد و نحس فلک
کوکب و برج او چو تختهٔ نرد
تو همه ششدری و هر ساعت
ضرب او میخوری چو مهرهٔ نرد
آتش اندر طمع زن و چون خاک
بر در ناکسانِ سفله مگرد
بایدش صد سال خواری دید
هرکه یک نان ز خوان دونان خورد
با همه خلق همدمی کردم
همدمی نیست بهتر از دم سرد
حکمای زمانه را دیدم
هیچ دارو نمیرسد با درد
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
اشتر گرسنه کسیمه برد
کی شکوهد ز خار؟ چیره خورد
نانوردیم و خوار و این نه شگفت
که برِ ورد، خار نیست نورد
مردم اندر خور زمانه شدهست
نرد چون شاخ گشت و شاخ چون نرد
از تک اسب و بانگ نعرۀ مرد
کوه یر نوف شد هوا پر گرد
شعر سید محمد ناصر
دل من شاد کرد و خرم کرد
شدم از گرمی طبیعی پوست
همچو تشنه که آب باید سرد
بر دل من نشاط رامش یافت
[...]
صدر اسلام زنده گشت و نمرد
گرچه صورت به خاک تیره سپرد
در جهان بزرگ ساخت مکان
هم بخردان گذاشت عالم خرد
پس تو گویی که مرثیت گویش
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.