گنجور

 
ناصر بخارایی

نقل است لب تو یا شراب است

یا آتش و دل از او کباب است

یک قطره ز جام توست دریا

یک ذره ز حسنت آفتاب است

شمعی تو و دیده جای تاریک

گنجی تو و جان ما خراب است

گفتی که مرا به خواب بینی

خطیست که احسن‌الکتاب است

ساقی قدحی که تشنه مُردم

سقائی تشنگان ثواب است

نه گنبد چرخ پیش ناصر

چون بر سر جام می حباب است