شرفی باشد اگر چون تو مبارک ماهی
به سوی منزل ما میل کند ناگاهی
ترسم از آه من آئینهٔ تو تیره شود
تیرها خوردم و از سهم نکردم آهی
گر ز غم روی به دیوار عدم آوردم
خرمن گل نخورد غصهٔ برگ کاهی
پیش اسب تو از آن پیل نهد رخ بر خاک
که چو تو عرصهٔ آفاق ندارد شاهی
اگر از صحبت ما یار کراهت دارد
یاری آن است که ما را نبود اکراهی
میرود باد صبا بر سر کویش گستاخ
برو ای جان که نیابی به از این همراهی
ناصر آگاه شو از غفلت اگر داری عشق
عاشقی ره نبرد جز به دل آگاهی
پایان غزلیات
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
ای عاقلهٔ چرخ به نام تو مباهی
نام تو بهین وصف سپیدی و سیاهی
ای چهرهٔ ملک از قلم کاهربایت
لعلی که چو یاقوت نترسد ز تباهی
تا جاه عریض تو بود عارض این ملک
[...]
میکند بوی تو با باد صبا همراهی
خلق را میدهد از بوی بهشت آگاهی
اثر کفر نماندی به جهان از رویت
گر نکردی سر زلفت مدد گمراهی
خجلم زان که به رخسار تو گویم ماهی
[...]
ای صبا با دمِ من کن نفسی همراهی
به سوی شاه بر از من سخنی گر خواهی
قدوه و عمدهٔ شاهان جهان غازان را
از پریشانیِ این ملک بده آگاهی
گو در این مصر که فرعون در او صد بیش است
[...]
سَحرم هاتف میخانه به دولتخواهی
گفت بازآی که دیرینه این درگاهی
همچو جم جرعهٔ ما کش که ز سِرّ دو جهان
پرتو جام جهانبین دهدت آگاهی
بر در میکده رندان قلندر باشند
[...]
پاک دار آینه ات آینه اللهی
گر در آیینه جان صورت حق می خواهی
گر شوی خاک نشین بر در میخانه چو ما
ملک جاوید بدست آری و شاهنشاهی
هر که را آتش سودای تو در دل نگرفت
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.