ای حسن تو آئینهٔ انوار الهی
اوصاف جمال تو ندانند کماهی
خوبان جهان جمله چراغند و تو نوری
غلمان جنان جمله غلامند و تو شاهی
در دیدهٔ من راز تو پوشیده نماند
چون مردمک دیده به خون داد گواهی
گر سوی توام دست دهد نامه نوشتن
ز انگشت قلم سازم و از دیده سیاهی
چشمم به تو روشن شد و مجلس ز تو گلشن
با شمع بگو تا بنشیند که تو ماهی
از کوی تو من باز نیایم به ملامت
دُردی کش عشق تو نترسد ز مناهی
گر جور کنی از تو به سوی تو گریزم
غیر از تو کسی نیست مرا هم تو پناهی
از دیدهٔ ناصر نشود نقش تو غایب
خوش چشمهٔ آبیست که دارد چو تو ماهی
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر با ستایش از حسن و زیبایی معشوق خود میگوید که او همچون نوری در میان خوبان جهان است و دیگران را تحتالشعاع قرار میدهد. شاعر به عمق عشق و دلبستگی خود اشاره میکند و میگوید که چشمش بر عشق معشوق روشن شده و زندگیاش با او گلشن است. او نگران ملامت نیست و حتی اگر معشوق بدی کند، به سوی او میگریزد زیرا او تنها پناهش است. در نهایت، شاعر به این نکته اشاره میکند که زیبایی معشوق هیچگاه از یادش نخواهد رفت.
هوش مصنوعی: ای حسن، تو مانند آینهای هستی که انوار الهی را منعکس میکند، اما اوصاف زیبایی تو را نمیتوان مانند خودت شناخت.
هوش مصنوعی: خوبان دنیا مانند چراغهایی هستند که روشنایی میبخشند و تو مثل نوری هستی که همه را تحت تأثیر قرار میدهد. جوانان بهشت همه خدمتگزاران هستند و تو مانند یک پادشاه در میان آنها قرار داری.
هوش مصنوعی: در چشم من هیچ چیزی از راز تو پنهان نمانده است، همانطور که مردمک چشم به وضوح در خون نشانهای از حقیقت را نمایان میکند.
هوش مصنوعی: اگر به سمت تو بیایم، نامهای مینویسم با انگشتانم و از اشکهایم سیاهکاری میکنم.
هوش مصنوعی: چشمم به زیبایی تو روشن شد و حالا مجلس به خاطر تو مانند گلستانی شده است. بگو که با شمع بنشین تا تو را ببینم، زیرا تو همچون ماهی درخشانی.
هوش مصنوعی: از محله تو هرگز باز نخواهم گشت، زیرا دیوانگی ناشی از عشق تو، مرا از عیبها و گناهها نمیترساند.
هوش مصنوعی: اگر به من ظلم و ستم کنی، از تو فرار میکنم، ولی به جز تو کسی دیگر نیست که به او پناه ببرم، پس فقط تو میتوانی که به من پناه بدهی.
هوش مصنوعی: چشم ناصر هیچگاه نمیتواند تصویر تو را نادیده بگیرد. تو مانند چشمهٔ زلالی هستی که در آن ماهی زیبا شناور است.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
ای بر همه میران جهان یافته شاهی
می خور، که بد اندیش چنان شد که تو خواهی
می خواه، که بدخواه به کام دل تو گشت
وز بخت بد اندیش تو آورد تباهی
شد روزه و تسبیح و تراویح به یک جای
[...]
ای ماه سیه پوش تو روشن شده ماهی
هم شمع سرای من و هم پشت سپاهی
از قامت و قدّ تو برد سرو بلندی
وز حلقۀ زلف تو برد قیر سیاهی
جانم بصلاح آید از آن نوش لب تو
[...]
ای بر سر کتاب ترا منصب شاهی
منشی فلک داده بر این قول گواهی
جاه تو و اقطاع جهان یوسف و زندان
ذات تو و تجویف فلک یونس و ماهی
ناخورده مسیر قلمت وهن توقف
[...]
ای بر صفت یوسفیت حسن گواهی
ماننده یوسف شده در غربت شاهی
حسن تو ترا بی بخبری برده به تختی
مهر تو مرا بی گنهی کرده به چاهی
از لعل تو یک خنده و از عقل جهانی
[...]
رخ باز نهادم به سماوات الهی
تا بر سر گردون بزنم نوبت شاهی
رخت و خر خود را همه بگذاشتم اینجا
چون یار مسیحم، بسم این چهرهٔ کاهی
از من مطلب مهر خود، ای شاهد دنیا
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.