ای ماه اگر به روزن او سر فروکنی
آن آفتاب گم شده را جستجو کنی
در پاش اوفتی و نهی روی بر زمین
وانگه نگه به جانب آن ماه رو کنی
چون افکنی نظر سوی آن گوشههای چشم
سر در میان حلقهٔ هر تار مو کنی
بینی دل مرا و سپاری به زلف یار
جمعیتی به حال پریشان او کنی
تا گرد این محال نگردی در این محل
گر باشدت مجال هم این گفتگو کنی
کای سرو نانشسته دمی درکنار ما
هر لحظه آب روی مرا آب جو کنی
دارم امید آنکه لبم بر لبت رسد
روزی که کاسهٔ سر ناصر سبو کنی
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
بر خاک راه اگر گذری مشکبو کنی
در سنگ اگر نظر کنی آیینه رو کنی
استاده است تیشه به کف عشق بت شکن
دل را مباد بتکده آرزو کنی
ای واعظ فسرده نفس، چند همچو نِی
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.