تا چند در ابرو گره هر سو نگاهی میکنی
هر لحظه تا کی عقده را پیوند ماهی میکنی
از غمزه تیرم میزنی وز طره میبندی کمر
از ترک و هندو هر زمان، عرض سپاهی میکنی
هر دم خیالی میشوی وز دل به چشمم میروی
سیلاب خون را در دلم از دیده راهی میکنی
گه از زنخدان میکشی خطی ز مشک غالیه
بر قصد خون بیدلان هر لحظه چاهی میکنی
از تیرگیِ روی خود شرمندهام ای آینه
خود را برابر از چه رو با رو سیاهی میکنی
از بس که از دمهای تو بیتاب گردد آن صنم
ای عاشق بی عاقبت هرگه که آهی میکنی
گر خون ناصر بیگنه ریزان همیخواهد دلت
من عذر خواهم میشود گر تو گناهی میکنی
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.