ساقی بیار جامی زان بادهٔ حقیقی
چون آفتاب رخشان از صافی و رقیقی
این آه و گریهام را مردم مجاز دانند
دیریست ما جدائیم زان دلبر حقیقی
عمرم گذشت و نامد در پیش من رفیقی
یاران فغان و فریاد از رنج بی رفیقی
ما را به خود طریقی بنما چنانکه دانی
ای رهنمای جانها تو اصل هر طریقی
ناصر چو از دهانش یک نکته شرح دادی
معلوم شد که باری در نکتهای دقیقی
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.