شبها من و کنج غمی، شمعام کند غمخوارئی
اشک روان و سوز دل، جان کندنی و زارئی
از چیست اشک سرخ من، گر نیست خون دل روان
رخسار من زرد از چه شد، گر نیست شب بیدارئی
تا دور ماندم از درش، تلخ است بر من زندگی
کاو جان شیرین میدهد، ما را به شیرین کارئی
آن نرگس بیمار تو، چندان که خون ما خورَد
گردد به خونم تشنهتر، دارد عجب بیمارئی
هم عزتی یابم اگر، زان لب به دشنامی رسم
گر خوش نمیپرسی ز من، باری همی کن خوارئی
چون گل بهاران بشکفد، در پیش آن روی چو گل
ای دیدهٔ ابر سیه، تو کاشکی خون بارئی
فرهاد و شمع و ناصر از شیرینئی شوریدهاند
ای یار شیرین سوختم، آخر کجائی؟ یارئی
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر از غم و اندوه شبانه خود سخن میگوید و با اشک و دلسوزی از دوری معشوقش رنج میبرد. او با بهرهگیری از نمادهایی چون شمع و گل، به احساسات عمیق خود اشاره میکند و به بیماری عشق و عطش ناشی از آن اشاره میکند. شاعر میخواهد بداند که چرا معشوقش به او توجهی ندارد و چگونه میتواند با دشنام به او عزت یابد. در نهایت، او از یادآوری عشقهای گذشته و غیرت و شور عشق خود سخن میگوید و سوال میکند که معشوق کجاست.
هوش مصنوعی: در شبها من به تنهایی و غم در گوشهای نشستهام، شمعی که نورش به من consolation میدهد. اشکهای من جاری و دلتنگیام عذابآور است، که به سختی جان میکنم و احساس زاری دارم.
هوش مصنوعی: اشکهای سرخ من از کدام جزئیست؟ اگر خون دل در کار نیست، چرا چهرهام زرد شده است؟ اگر شب بیدار نیست، پس این حالت من از چه نشأت میگیرد؟
هوش مصنوعی: زندگی برای من ناخوشایند است وقتی دور از او هستم، زیرا او جان شیرینی را به ما میدهد و ما را به کار شیرینی وا میدارد.
هوش مصنوعی: نرگس بیمار تو، هرچقدر که خون من را مینوشد، بیشتر تشنه خون من میشود. واقعا این حالتی عجیب و غریب است.
هوش مصنوعی: اگر از آن لب تو دشنامی بشنوم، باز هم عزت و احترام بیشتری مییابم. اگر خوشحال نیستی که از من بپرسید، پس به هر حال مرا در نظر نگیرید و نادیده بگیر.
هوش مصنوعی: زمانی که گل بهاری میشکفد و زیباییاش نمایان میشود، ای چشم تاریک همچون ابر، ای کاش میتوانستی از شادی و زیبایی او بگویی و احساساتت را بیان کنی.
هوش مصنوعی: فرهاد و ناصر به خاطر عشق و زیباییهای شیرین، دیوانه و شیدا شدهاند. ای معشوقهام، من هم به خاطر تو سوختم و دیگر طاقت ندارم، آخر تو کجایی؟
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
بویی ز گردون میرسد با پرسش و دلداریی
از دام تن وا میرهد هر خسته دل اشکاریی
هر مرغ صدپر میشود سوی ثریا میپرد
هر کوه و لنگر زین صلا دارد دگر رهواریی
مرغان ابراهیم بین با پاره پاره گشتگی
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.