ای یار نازنین، چو دل از ما رمیدهای
از ما رمیدهای، به رقیب آرمیدهای
چشمان آهوانهٔ بیآهوی شما
دو شاهد عدلند که از ما رمیدهای
پیکان تیر غمزهٔ تو در دل من است
زانگه که ابرویِ چو کمان برکشیدهای
گویا حدیث یار به اغیار گفتهای
در حق دوست طعنهٔ دشمن شنیدهای
من ذرهام، متاب تو از ذره روی مهر
گیرم که همچو مه به ثریا رسیدهای
من آنچه دیدهام ز تو نتوان به شرح گفت
باری تو بازگوی که از ما چه دیدهای
ناصر به خواری ار چه نیاید به چشم تو
در چشم او عزیزتر از نور دیدهای
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به احساسات عاشقانه و درد فراق اشاره دارد. شاعر از یاری نازنین صحبت میکند که دلش از او رمیده و به رقیب پناه برده است. او با توصیف چشمان یار به زیبایی، به غم خود از جدایی اشاره دارد. شاعر میافزاید که تیر غمزه یار در دلش نشسته و ابروی یار مانند کمان است. همچنین به این نکته میپردازد که گویی یار درباره او با دیگران صحبت کرده و طعنههایی شنیده است. شاعر خود را ذرهای میداند که نمیخواهد از مهر یار دور شود و در نهایت از او میخواهد که از نظراتش درباره خودش سخن بگوید. در پایان به جایگاه ناصر و ارزش او در چشم یار اشاره میکند.
هوش مصنوعی: ای دوست عزیز، وقتی دل از ما دور شدهای، از ما جدا گشتهای و به رقیب و دشمن خود پناه آوردهای.
هوش مصنوعی: چشمان شما که مانند چشمان آهوان هستند، به عنوان نشانههای حقیقت از ما دوری کردهاند.
هوش مصنوعی: چشمهای زیبا و فریبندهات همچون تیر، به دل من نفوذ کردهاند؛ گویی که ابروهای خوشفرمش مانند کمانی کشیده شدهاند.
هوش مصنوعی: به نظر میرسد که از عشق و محبت یار، با دیگران سخن گفتهای و در مورد دوستی، از دشمنان طعنهای شنیدهای.
هوش مصنوعی: من یک ذره کوچک هستم و نمیخواهم که تو از من دور شوی؛ زیرا من از ذرهای به عشق تو میافتم که شبیه ماهی هستی که به اوج بلندی رسیدهاست.
هوش مصنوعی: من نمیتوانم آنچه را از تو دیدهام به خوبی توصیف کنم، پس تو بفرما که از من چه دیدهای.
هوش مصنوعی: ناصر اگر در نظر تو خوار باشد، در چشم او از نور دیدگانش برایش عزیزتر است.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
ای تیر آسمان ز کمان چون خمیدهای
وی زهرهٔ زمین ز طرب چون رمیدهای
مانا که گوهری ز کف تو نهان شدست
پشت از برای جستن آن را خمیدهای
از ظلمتت آنکه چشم تو دید ای ضیاء دین
[...]
ای آن که مر مرا تو به از جان و دیدهای
در جان من هر آنچ ندیدم تو دیدهای
بگزیدهام ز هجر تو تابوت آتشین
آری به حق آنک مرا تو گزیدهای
گر از بریده خون چکد اینک ز چشم من
[...]
ای یار بیوفا که دل از ما بریدهای
گویی که پیش هرگز ما را ندیدهای
سرگشتهام چو ذره ز خورشید روی تو
دامن چرا چو سایه ز ما درکشیدهای
لیلی شنیدهام که ز مجنون نمیشکیفت
[...]
ای صبحدم چه شد که گریبان دریدهای
وی شب چه حالتی است که گیسو بریدهای
از دیده زمانه روان است جوی خون
ای دیده زمانه بگو تا چه دیدهای
ای اشک گرم رو خبری بازده ز دل
[...]
جانا چه کردهایم که از ما بریدهای
بر دست هجر پرده صبرم دریدهای
گر صد ستم کنی تو بدین دل که همچنان
در دل به پیش اهل نظر نور دیدهای
مقصود خاطر من مسکین رضای تست
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.