آنکه در سایهٔ مهراند همه آفاقش
بر قمر جفت هلال است به خوبی طاقش
آنکه پیش رخ او شمع چو پروانه بسوخت
نیست پروای من سوختهٔ مشتاقش
چهرهٔ روشن او آینهٔ صنع خداست
چه تفاوت کند از آه دل عشاقش
عهد با من چو سر زلف بسی بست و شکست
وقت آن است که دیگر نکنم میثاقش
من مقید شدهام در سر زلفش مطلق
به همه قید رسد حکم علیالاطلاقش
ناصرا دفتر شعر تو چو گل رنگین شد
بسکه شستند به خوناب جگر اوراقش
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
مست حسنی که ندارد خبر از آفاقش
چه خبر باشد از احوال دل عشاقش؟
گرچه یادم نکند یار، منش مشتاقم
یاد باد آنکه جهانیست چو من مشتاقش
کرد عهدی سر من کز سر کویش نرود
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.