ورای رندی و مستی مجو ز گوهر ناس
که عشق درّ یتیم است و جام می الماس
جمال سبزه و گل بین میان صحن چمن
چنان که خضر نشیند به صحبت الیاس
بیا به بزم گدایان و ملک ایشان بین
که ساقی و دف و چنگ است و جام می اجناس
به ما حکایت بیهوده کم کن ای زاهد
که در طریقت ما نیست مستقیم قیاس
چو عنکبوت تو دامی نهادهای از زرق
سرای شرع محمد چنین نداشت اساس
در آمد از در مسجد مقلد از پی حشو
چو گربهای که در آمد به خانهٔ روّاس
نشسته واعظ جاهل به جامهٔ صد رنگ
میان تختهٔ منبر چو رحلک وسواس
نیئی تو آنچه نمائی، خدای میداند
به عقل قدر بریشم توان شناخت زلاس
به گرد کوی ضلالت همیشه سرگردان
ببسته دیدهٔ معنی به شکل گاو خراس
برو دوای دل از عشق جوی چون ناصر
هوای دولت شاهی و خواجه را افلاس
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
نهاد روی به حضرت، چنان که روبه پیر
بتیم وا تگران آید از در تیماس
بیار ساقی زرین نبید و سیمین کاس
به باده حرمت و قدر بهار را بشناس
نبید خور که به نوروز هر که می نخورد
نه از گروه کرامست و نز عداد اناس
نگاه کن که به نوروز چون شدهست جهان
[...]
عطای یعقوب از مرگ تو هراسیدم
شدی و نبود بیشم ز مرگ هیچ هراس
دریغ لفظی بر همه نمط همه گوهر
دریغ طبعی بر هر گهر همه الماس
سپهر معطی شانست و هیچ عیب نبود
[...]
زهی رفیع محلت برون ز حد قیاس
بنای دولت و دین را قوی نهاده اساس
گشاده مهر تو چون ابر چشمهای امید
کشیده کین تو چون برق دشنهای هراس
مضاء رأی تو چون گوهر ظفر بنمود
[...]
زبان چگونه گشایم بذکر شکر و سپاس
که حشمت تو فرو بست دست و پای حواس
رسید قدر تو جایی که نیز نبساود
بساط جاه ترا دست وهم و پای قیاس
زهی ز خدمت تو آسمان بلند محل
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.