چون ز مهرت ذرهای در جان من پیدا شَود
راز پنهانم چو شمع از روشنی رسوا شود
سرو اگر در باغ بیند قامت رعنای تو
سرکشی بگذارد و چون سبزه زیر پا شود
بوی گیسوی تو یابد سوسن آید در سخن
صورت چشم تو بیند نرگس و بینا شود
تاری از زنار زلفت گر فِتد در صومعه
مؤمن صد ساله ترسم در زمان ترسا شود
گر تو ای جان عزیز من به تنها مایلی
جانم از تن رخت بیرون برد تا تنها شود
گر به دعویِ اناالحق بر سرِ دارم کشند
کار ناصر آن زمان در عشق تو والا شود
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر از عشق و زیبایی معشوق صحبت میکند. او میگوید که عشق معشوقش چنان در جان او نفوذ کرده که راز درونش را آشکار میکند. زیبایی معشوق حتی بر طبیعت تأثیر میگذارد و دیگران را به تسلیم وادار میکند. بوی گیسوی معشوق به گلها الهام میدهد و زیبایی چشمانش نورانی است. شاعر به شدت به معشوق وابسته است و اگر او بخواهد تنها شود، جانش را فدای عشق خواهد کرد. حتی اگر او به خاطر عشق کشته شود، جایگاهش در عشق معشوق بالاتر از هر چیز دیگری خواهد بود.
هوش مصنوعی: زمانی که کمی از عشق تو در وجودم حس میشود، رازهای نهانم مانند شمعی که با روشناییاش از خود مطلع میشود، آشکار میشود.
هوش مصنوعی: اگر سرو در باغ زیبایی و قامت ظریف تو را ببیند، به خود میبالد و احساس حقارت میکند و مانند سبزهای زیر پا نادیده گرفته میشود.
هوش مصنوعی: بوی گیسوان تو باعث میشود که سوسن هم به سخن بیاید و زیبایی چشمان تو برای نرگس قابل مشاهده شود و او را بینا میکند.
هوش مصنوعی: اگر تار مویی از زلفت به صومعه مؤمن بیفتد، ممکن است او به سادگی به کافر تبدیل شود و ایمانش را از دست بدهد.
هوش مصنوعی: اگر تو، ای عزیزترین جان من، به تنهایی میل داشته باشی، جان من از بدن جدا میشود تا تنها باشد.
هوش مصنوعی: اگر به خاطر ادعای «من حق هستم» مرا بر سر دار ببرند، در آن لحظه عشق تو به من بسیار ارزشمند و والا خواهد شد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
هر که را شاه جهان بردارد و بنوازدش
در سخا گر قطرهای باشد چو صد دریا شود
آن نمیبینی که در باغ و چمن از خارها
در بهاران ز ابر نیسانی چه گل پیدا شود
چون شمال مهرگان اندر هوا پویا شود
زاغ گنگ اندر میان بوستان گویا شود
نار چون بیجاده گردد سیب چون مرجان شود
آب چون پیروزه گردد خاک چون مینا شود
هست هم دینار و هم دیبا گرامی از چه رو
[...]
از سر کو آن پری چون ناگهان پیدا شود
جای آن باشد که مردم در میان شیدا شود
من چنین دانم که باشد نسخه ای از روی او
صورتی از آینه خورشید اگر پیدا شود
ماه رویا، کی رسد در آفتاب روی تو
[...]
گرز خورشید جمالت ذرهای پیدا شود
هر دو عالم در هوایش، ذرهسان دروا شود
شمع دیدارش اگر از نور تجلی پرتوی
افکند بر کوه، چون پروانه نا پروا شود
عاشق صادق چه داند کعبه و بتخانه چیست؟
[...]
گر دلم در زلف پنهان کردهای پیدا شود
مشک غمازست و این دزدی از او رسوا شود
ناحق افتادست زلفت در کف هر مدعی
چون بدست ما بیفتد حق بدست ما شود
ای صبا بر گوی امشب از زبان ما به شمع
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.