گلها شکفت و جلوه به صد رنگ و بو کند
هرکس طواف در چمن و طرف جو کند
آب روان به پیش گل و عکس گل در آب
ماند به شاهدی که در آئینه رو کند
ما را که از فراق خزان دید باغ عمر
کی سبزه در دل آید و گل آرزو کند
گل پرده برگشاد، گل اندام من کجا است
تا باز پردهٔ گل ز خجالت فرو کند
افتاد کلاه از سر سرو بلند اگر
خواهد که یک نظر سوی بالای او کند
از عاشقان ادب بر معشوق خامی است
بلبل چرا به مجلس گل گفت و گو کند
هردم شراب داند و ناصر به روز هجر
تیغیست زهرناک که اندر گلو کند
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این متن، شاعر به زیبایی و شکوفایی گلها اشاره میکند و میگوید که هر کس از باغ و چمن بازدید کند، شگفتزده میشود. او درباره عکسی که گلها در آب میگذارند و نگاهی به زیباییها دارد، صحبت میکند. شاعر به فراق و حسرت ناشی از خزان زندگی اشاره میکند و از اینکه چه زمانی دوباره سبزه و گل از دلش برمیخیزد، میپرسد. همچنین اشاره میکند که گلها از خجالت پرده میکشند و سرو بلند نیز در انعکاس زیباییهای خود دچار سر افکندگی میشود. در نهایت، شاعر به سردی عشق و دردهای ناشی از جدایی اشاره میکند و میگوید که عشق گاهی به درد و زخم تبدیل میشود.
هوش مصنوعی: گلها شکوفا شدند و با رنگها و عطرهای مختلف نمایان شدند. هر کسی به دور چمن و کنار آب میچرخد و از زیباییها لذت میبرد.
هوش مصنوعی: آب در حال حرکت به سمت گل است و تصویر گل در آب باقی مانده، مانند شاهدی که در آینه ظاهر میشود.
هوش مصنوعی: ما که از جدایی خزان در باغ عمرمان دیدهایم، چگونه میتوانیم در دلمان سبزهای بروید و آرزوی گلی داشته باشیم؟
هوش مصنوعی: گل پرده را کنار زد، اما من چه کردم؟ گل اندام من کجا است که از شرم، دامن گل را پایین بیاورد؟
هوش مصنوعی: کلاه از سر درافتاد، اگر او بخواهد یک نگاهی به بالای این سرو بلند بیندازد.
هوش مصنوعی: عاشقان ادب از معشوق خود انتظار دارند که درک و فهمی عمیق داشته باشد. بنابراین، جای تعجب است که بلبل چرا در حضور گل درباره این موضوع صحبت میکند، در حالی که خود گل هنوز خام و ناتوان است.
هوش مصنوعی: هر لحظه شراب مینوشد و ناصر در روز جدایی، تیغی مرگبار دارد که به گلو میزند.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
چشمی که جز مطالعه روی او کند
آن به که بر جهان در منظر فرو کند
از زلفش آن دلی که زند دم، چگونه او
یاد آورد ز نافه و عنبر به بو کند
دولت در آن سر است که چوگان زلف یار
[...]
جاهل که لاف فضل زند کاش از نخست
آن نقد را ز کیسه خود جست و جو کند
خر کی زند ز مایده عیسوی نفس
گر زانکه سر به توبره خود فرو کند
تا کی کسی بزهد و لب خشک خو کند
خضر رهی کجاست که می در سبو کند
ای طالب بهشت، در میفروش گیر
کانجا دهند آنچه دلت آرزو کند
آنکس که بر پیاله ی ما پشت دست زد
[...]
آنجا که بخت بد به تقاضا غلو کند
کاری که یأس هم نکند، آرزو کند
بسا دانه های مهر فشاندیم و خاک شد
تا ریشه در زمین که فرو کند
طالب به کام می رسد ار سعی کامل است
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.