شبی خیال تو در خون چشم ما آمد
چه آشناست که در خون آشنا آمد
خیال روی تو نقشی بر آب زد، پُر آب
ز نقش روی تو آبی به چشم ما آمد
صبا به کوی تو میرفت و جان من همراه
ز راه دور به همراهی صبا آمد
شبی به پیش تو گویم سوز دل تا روز
چو شمع بر سر ما آنچه از هوا آمد
قضاست هجر تو بر ما، همین دانم
که جز رضا نبود چون قضا آمد
به گرد کوی تو ناصر مثال باد صباست
چه گرد خیزد از او گر برفت یا آمد
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
کسی که او بغم عشق مبتلا آمد
زدوست روی نپیچد اگر بلا آمد
بنور عشق توان دید دم بدم رخ دوست
که حق پدید شد آنجا که مصطفا آمد
ایا توانگر حسن از کرم دری بگشا
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.