گر اشارت میکنی، چشم تو مردم میکُشد
ور همیگوئی که بخشیدم تکلم میکشد
در فراقت میکَنم جان، ور بیائی جان دهم
روز بدبختی گدایان را تنعم میکشد
لعل تو بر من تبسم کرد چون تیغم زدی
من ز تیغ تو نمیمیرم، تبسم میکشد
در خرامیدن مکن آلوده دامن را به خاک
گر چه تو پاکی ولی ما را توهّم میکشد
حلقهٔ زلف کژت را میبُرد مشاطه سر
آفرین بر دست او بادا که کژدم میکشد
کشتهٔ آن مِی فروشم من که بهر جرعهای
صد هزاران مست را در پای هر خم میکشد
حال ناصر بین که میمیرد به زاری بی سماع
ور به مطرب گوش میدارد ترنّم میکشد
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر بیانگر عشق و جذابیت عمیق است که شاعر نسبت به معشوق خود احساس میکند. در آن، اشاره میشود که نگاه و گفتار معشوق میتواند احساسات شدید و حتی درد عمیق را در شاعر به وجود آورد. شاعر به زیباییهای معشوق و تأثیر آن بر خود میپردازد و بیان میکند که حتی در دوری، در عشق او جان میدهد. همچنین شاعر به نوعی از زخمهای روحمند خود صحبت میکند و تأثیرات عشق در زندگی و احساساتش را مورد بررسی قرار میدهد. در نهایت، شاعر به تمایل و نیاز به محبت و وجود معشوق اشاره میکند و به احساسات خود در این زمینه میپردازد.
هوش مصنوعی: اگر به من اشاره کنی، نگاهت میتواند زندگی را از مردم بگیرد و اگر هم بگویی که بخشیدهام، سخن گفتنت موجب رنج و عذاب میشود.
هوش مصنوعی: در غیبت تو، جانم را از دست میدهم و اگر برگردی، جانم را فدای تو میکنم. روزهای زندگی گدایان، با آمدن تو زیباتر و دلپذیرتر میشود.
هوش مصنوعی: لبخند تو همچون جراحتی قوی بر دل من اثر گذاشت، اما من از آن جراحت نمیمیرم و همچنان لبخند میزنم.
هوش مصنوعی: در حرکت و راه رفتن خود احتیاط کن و دامنات را به خاک آلوده نکن. هرچند که تو پاک و بینقص هستی، اما تصور و برداشت دیگریها ممکن است ما را به اشتباه بیندازد.
هوش مصنوعی: مشاطه (آرایشگر) که به زیبایی زلفهای تو میپردازد، بهگونهای با دقت و ظرافت کار میکند که گویی با دست خود، افسون زیبایی را خلق میکند. ای کاش بر دست او، تقدیر و خوششانسی باد کند، چرا که او گویی در حال کشتن کژدم (حیوانی سمّی) با ظرافت و دقت است.
هوش مصنوعی: من آن کسی هستم که نوشیدنی محبوبم را میفروشم؛ زیرا میبینم که برای هر جرعه از آن، صدها انسان سرشکسته و مست به خاطر آن در برابر هر بشکهای جان خود را میدهند.
هوش مصنوعی: نگرانی ناصر را ببین که در حال مرگ به نوای ناله و زاری گوش میدهد یا در حالی که به صدای نوازنده گوش میدهد، آرامش و لذت را احساس میکند.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
گر نمی بینم دمی در روی او غم می کشد
ور کسی پهلوی او می بینم آن هم می کشد
من به عشق یک نظر می میرم واو با کسان
چون زید مسکین گرفتاری کش این غم می کشد
من ز محرم حیله می پرسم کز این غم چون زیم
[...]
از نگاه غیرجانان چهره در هم می کشد
روی گل شرمندگی از چشم شبنم می کشد
آه یعقوبی رسن بازی اگر خواهد نمود
یوسف ما خویش را از چاه زمزم می کشد
گر سلیمان است انگشت ندامت می گزد
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.