با گل سخن جمال او رفت
گل را همه رنگ و بو رفت
سروش چو بدید بر لب جوی
آب رخ او چو آبِ جو رفت
اشک از نظرم فتاد بر خاک
چون از نظرم خیال او رفت
بر چهره فتاد ز آبرو گرد
دامن بگرفت و آبرو رفت
میرفت به روی زر عجب نیست
قارون صفت زمین فرو رفت
ساقی قدحی بده که در خاک
بسیار چو ما بد و نکو رفت
. . . . . . . کذا. . … … …
امروز چو گرد کو به کو رفت
ناصر صفت میان او کرد
بسیار سخن چو تار مو رفت
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
صاحب کرمی که مرگ زر دید
بر اوج بقا بسی نکو رفت
آن کس که نخورد و بیشتر ساخت
قارون شد و در زمین فرو رفت
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.