سلامی برد چون صبح صبا رفت
رسول ره نورد باد پا رفت
ز خونِ دل نوشتم ماجرائی
که در هجر تو بر ما چهها رفت
گهی در پای ما خار جفا زد
گهی در خون ما تیر بلا رفت
من از بیگانه آزاری ندیدم
که با ما آنچه از آشنا رفت
از آن ساعت که تو از من جدائی
چنان دانم که جان از تن جدا رفت
تنی کز جان جدا افتاد شد خاک
ندانم جان که از تن شد کجا رفت
اگر چه ناصر آهسته زند آه
ولی فریاد او بسیار جا رفت
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: غزل به احساسات عمیق عشق و جدایی میپردازد. شاعر از صبحی که عشقش را ترک کرده، به درد و رنجی که در غیاب او متحمل شده، صحبت میکند. او از جفاها و ظلمهای روزگار میگوید و تأکید میکند که آزارش بیشتر از بیگانگان نیست، بلکه از نزدیکان و آشنایان است. جدا شدن معشوق از او به اندازهای تلخ و دردناک است که گویی جانش از بدنش جدا شده است. شاعر در انتها تأکید میکند که حتی صدای آه و نالهاش هم در دلش دلیری و تأثیر زیادی دارد. به طور کلی، این شعر بیانگر عمیقترین احساسات انسانی در مواجهه با جدایی و درد عشق است.
هوش مصنوعی: به سلامتی، صبح که نسیم خوشایند وزید، پیامآور به راهش ادامه داد و با شتاب و نشاط رفت.
هوش مصنوعی: از عمق دل و با احساسات شدید، داستانی را نوشتم که در دوران جدایی تو، چه اتفاقاتی بر ما گذشت.
هوش مصنوعی: برخی اوقات سختیها و دردها به ما آسیب میزند و در مواقعی دیگر نیز، شاهد مشکلاتی هستیم که به شكل دیگری به ما لطمه میزند.
هوش مصنوعی: من از بیگانگان هیچ آسیبی ندیدم، بلکه آنچه از دوستان و آشناهایم تحمل کردم بسیار بیشتر بوده است.
هوش مصنوعی: از زمانی که تو از من دور شدهای، احساس میکنم که زندگیام به کل از من جدا شده است.
هوش مصنوعی: بدنی که از روح جدا شد، به خاک تبدیل گشته است. نمیدانم روحی که از بدن رفته، به کجا رفته است.
هوش مصنوعی: هرچند ناصر به آرامی زندگی میکند و صدایش به آرامی شنیده میشود، اما تأثیر و پیام او به شدت در جاهای مختلف احساس میشود.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
همین شعر » بیت ۴
من از بیگانه آزاری ندیدم
که با ما آنچه از آشنا رفت
من از بیگانگان دیگر ننالم
که با من هرچه کرد آن آشنا کرد
مگر گل بلبلی شد در هوا رفت
بخوزستان گریخت از دام ما رفت
دعای رام کرده بر هوا رفت
سبک پرواز چون مرغ دعا رفت
چنان در پویه این آتش ز جا رفت
که از دم دود او رو بر قفا رفت
اگر بر طایری تیری خطا رفت
به صید نسر طایر بر سما رفت
بشور افتاد هر کس کو کجا رفت
پی او هر کس از راهی جدا رفت
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.