ملک چاکر خدیوا پادشاها
جهان داور شها عالم پناها
سر گردنگشان و سرفرازان
به درگاهت نیاز بی نیازان
نشانی آسمان از پایهٔ تو
فروغی اختران از سایهٔ تو
فریدون حشمت اسکندر خصالی
غلط گفتم که بی شبه و مثالی
ز آهنگر فریدون راست لافی
تو از فولاد تیغ آهن شکافی
بساط خسروی رایت چو گسترد
سکندر نیست جز پیکی جهانگرد
سلیمان گر ندادی خاتم از دست
تو را گفتم ز شاهان همسری هست
ملک بر درگهت خدمتگزاری
فلک در پیشگاهت پیشکاری
خرابی آسمان از کشور تو
ثوابت ماندگان لشکر تو
زمین مشتی غبار از آستانت
حجابی چند بر در آسمانت
بجز تاج از تو کس برتر نباشد
بجز افسر ترا همسر نباشد
جهان یکسر گزید آسایش از تو
جهانداری گرفت آرایش از تو
جهان جسم است و حکم تو روانست
جدایی جسم از جان کی توانست
ز ذاتت جز خدا برتر که باشد
گر این شاهی خداوندی چه باشد
به میزان سخن مدحت نسنجد
چو باشد لفظ در معنی نگنجد
فزون ز اندیشه بیرون از گمانی
چه گویم کاینچنین یا آنچنانی
حکیم گنجه دانای سخن سنج
که دارد گنج گوهر از سخن پنچ
به وقتی گفت بهر عذر تقصیر
که گر دیر آمدم شیر آمدم شیر
گذارش گر بدین درگاه بودی
اگر شیر آمدی روباه بودی
نه تنها بر درت دیر آمدهستم
که با سد گونه تقصیر آمدهستم
ولی روباهی و شیری ندانم
همین دانم سگ این آستانم
گشایی گر نظر یک ره به سویم
گشاید سد در دولت به رویم
دلی کو را به اخلاصت نیاز است
زبانی کو به مدحت نکته ساز است
پریشان سازدش انده روا نیست
ز غم خاموش بنشیند سزا نیست
بر آتش گر ببینی گل بروید
به آب ار بنگری پستی نجوید
اگر یابد ز راهت باد گردی
ز سر بگذارد این بیهوده گردی
گذارد سر به پایت هر که چون بخت
سزای تاج گردد در خور تخت
زبانها بی ثنایت چاک بادا
روانها بی هوایت خاک بادا
لبی فارغ مبادا از دعایت
دلی طالب مبادا جز رضایت
سپهر اندر حساب کشورت باد
کواکب در شمار لشکرت باد
جهان بین جهان پر نور از تو
فلک خرم زمین معمور از تو
زهی تمثال جان پرور که آرد
به تن جان گرچه جان در تن ندارد
از آن بی پرده نوری آشکار است
که در نه پرده پنهان پردهدار است
عجب نبود مثالش گر محال است
مثال پادشاه بی مثال است
تعالیالله زهی شاه جوان بخت
طراز افسر و آرایش تخت
خیالی آسمان از پایهٔ او
مثالی آفتاب از سایهٔ او
کواکب عکس نقش خاک راهش
جهان تمثالی از تصویر جاهش
ز عدلش پای کبک کوهساری
خضاب از خون مرغان شکاری
قضا چون آهوی سر در کمندش
سر گردون لگد کوب سمندش
برون ز اندیشه بیرون از گمان است
چه گویم کاینچنین یا آنچنان است
چو زین معنی نشاید راز گویم
همان به شرح صورت باز گویم
حجابی کانجمن ساز نقوش است
مثال صیدگاه کالپوش است
ز گرگان چون هژبران برگذشتند
به شادی کوه و هامون درنوشتند
صباحی جانفزا روزی دل افروز
چو تخت و بخت شه میمون و فیروز
شمیمش راحت تن مایهٔ جان
نسیمش همچو جان پیدا و پنهان
چمن خرم ز ابر نو بهاران
ولی چندان ترشحهای باران
کزان پر لاله را ساغر نگشتی
وزان دامان زاهد تر نگشتی
صبا چندان که گل دفتر نریزد
شراب لاله از ساغر نریزد
پریشان زان شود زلف نکویان
نسازد لیک دلها را پریشان
شهنشه با غلامان صید جویان
در این نخجیرگه گشتند پویان
وشاقان صف به صف رومی و چینی
چه گویم من به آیینی که بینی
پریوش چاکران صف برکشیده
ملک بر پشت دیوی جا گزیده
سمندی چون برانگیزد به رزمش
بر آن پیشی نگیرد غیر عزمش
کمندی رشته گویی روزگارش
قضا را با قدر در پود و تارش
سنانی ز آفت جانها سرشته
بر آن توقیع خونریزی نوشته
کمانی سخت چون سلک عطایش
بر آن تیری چو رای بی خطایش
خدنگی همچو اخگر تاب داده
تو گویی زاتش قهر آب داده
قدوم شاه را مرغان نوا ساز
ز خرسندی گوزنان در تک و تاز
چنان بستند خود را بر کمندش
که نگشاید کسی از صید بندش
ز پیشش بسملی گر گام برداشت
ز کیشش حسرت تیر دگر داشت
اگر شیری رسیدی در کمینش
ندیدی زخم او جز بر سرینش
غزالی پشت کردی گر به جنگش
بجز بر دیده کی دیدی خدنگش
ز گردون و زمین هر دم صدایی
که ای تیر و سنان آخر خطایی
سنانی را خطا بر گور ازین داشت
که در دل حسرتی گاو زمین داشت
اگر بر طایری تیری خطا رفت
به صید نسر طایر بر سما رفت
چو جان اندر جهان حکمش روان باد
جهان تا هست او جان جهان باد
سر گردنکشان فتراک جویش
روان تاجداران خاک کویش
مرادش را قضا زین هفت پرده
بر آرد صورتی هر هفت کرده
پرد گر طایری بی شوق دامش
بود ذوق پر افشانی حرامش
زمانه یارو گردون یاورش باد
نشاط از خاکبوسان درش باد
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر دربارهی تمجید و ستایش از یک پادشاه یا حکمران بزرگ است. شاعر با استفاده از تشبیهها و استعارههای مختلف، ویژگیهای برجستهی این شخصیت را توصیف میکند. پادشاهی که به عنوان الگوی عدالت و قدرت معرفی شده و زمین و آسمان تحت نفوذ او هستند. او را به عنوان منبع آسایش و خوشبختی برای مردم میداند و تأکید میکند که هیچ کس جز او نمیتواند برتر از تاج و تخت باشد. شاعر به آیین حکمرانی و فضاهای زیبای طبیعی تحت سلطهی پادشاه اشاره میکند و از برکات او برای جامعه و زمین سخن میگوید. در انتها، او آرزومند است که زمان و گردون (آسمان) همیشه در خدمت این پادشاه باشد و خوشبختی از خاکبوسان (مردم) تحت نظر او به دست آید.
هوش مصنوعی: فرشتهای که خدمتگزار پادشاه است، در حقیقت، همان حاکم جهان و داور همه موجودات است که به عنوان پناهی برای جهانیان به شمار میآید.
هوش مصنوعی: سرگردن و سرفرازان نیازمند درگاه تو هستند، حتی کسانی که به نظر میرسد از هر نیازی بینیازند.
هوش مصنوعی: نشان آسمان به خاطر وجود تو روشنایی میگیرد و ستارهها در زیر سایهات درخشندگی پیدا میکنند.
هوش مصنوعی: من به اشتباه درباره فریدون حشمت و اسکندر خصالی صحبت کردم، در حالی که آنها ویژگیهای منحصر به فردی دارند و نباید قابل مقایسه با یکدیگر باشند.
هوش مصنوعی: این بیت به نوعی اشاره دارد به اینکه تو ادعایی میکنی که به آن قدرت و شجاعت نیاز دارد، همانطور که فریدون، یکی از پهلوانان اسطورهای، از مهارت و توانایی آهنگران برای ساخت سلاحهای قدرتمند استفاده کرده است. در واقع، به نوعی به تفاوت میان گفتهها و توان واقعی فرد اشاره میکند.
هوش مصنوعی: وقتی که سکندر بساط سلطنت خود را برپا کرد، هیچ چیزی جز پیامبری که در دنیا سفر میکند، وجود ندارد.
هوش مصنوعی: اگر سلیمان هم آن خاتم را به تو نمیداد، من گفتهام که میتوان با پادشاهان همسری کرد.
هوش مصنوعی: ای پادشاه، آسمان در خدمت توست و ستارهها در برابر تو به احترام ایستادهاند.
هوش مصنوعی: ویرانی آسمان به خاطر سرزمین تو باقی ماندگانی از سپاه تو هستند.
هوش مصنوعی: زمین تنها ذرهای غبار است که در برابر آسمان تو، حجابهایی را به وجود میآورد.
هوش مصنوعی: جز تو، هیچکس برتری ندارد و هیچ همسری شایستهتر از تو برای من نیست.
هوش مصنوعی: جهان تمام آرامش خود را از تو گرفته و به خاطر تدبیر تو، زیبایی و نظم پیدا کرده است.
هوش مصنوعی: جهان از آنچه میتوان مشاهده کرد تشکیل شده و اراده و فرمان تو مانند روحی در آن جریان دارد. آیا ممکن است که جسمی از وجود جانش جدا شود؟
هوش مصنوعی: هیچکس جز خداوند نمیتواند از تو برتر باشد؛ اگر تو خود را شاه و خداوند میدانی، پس چه معنایی دارد؟
هوش مصنوعی: سخن ستایش باید متناسب با ارزش و ویژگیهای فرد باشد؛ چرا که اگر فقط به ظاهر کلمات توجه کنیم، عمق معنا و مفهوم واقعی آن درک نمیشود.
هوش مصنوعی: بیش از آنچه که در ذهنم میگذرد، نمیتوانم بگویم که آیا اینطور است یا آنطور.
هوش مصنوعی: حکیم گنجه، که دانای سخن و خرد است، گنجینهای از گوهرها را در کلام خود دارد.
هوش مصنوعی: در اینجا کسی به معذرتخواهی میپردازد و توضیح میدهد که اگر هم نتوانسته به موقع برسد، از نظرش حضورش همچنان با ارزش و مهم است. او میخواهد بگوید که اهمیت و ارزش خود را حفظ کرده و به دیگران یادآوری میکند که حتی اگر دیر کرده، کیفیت حضورش تغییر نکرده است.
هوش مصنوعی: اگر به این درگاه میآمدی، اگر شیر بودی، در حقیقت به روباه تبدیل میشدی.
هوش مصنوعی: من فقط دیر به در خانهات نیامدهام، بلکه با کارهای اشتباه و ناپسند هم به اینجا آمدهام.
هوش مصنوعی: مهم نیست که من چه مقام و منزلتی دارم و چه موجودات دیگری در این دنیا هستند، من تنها میدانم که وفادارانه در خدمت این درگاه هستم.
هوش مصنوعی: اگر نگاهی به سوی من بیندازی، موانع و مشکلاتی که در راه سرنوشت و کامیابیام وجود دارد، برداشته خواهد شد.
هوش مصنوعی: دلهایی هستند که به صداقت و اخلاص نیاز دارند و همچنین زبانهایی که برای ستایش و بیان نکات زیبا به کار میآیند.
هوش مصنوعی: نگران بودن و غمگین شدن او، نابجاست؛ نباید به خاطر غم و غصه، ساکت و بیحرکت بماند.
هوش مصنوعی: اگر بر آتش گل ببینی که میروید، نشان میدهد که اگر به آب نگاه کنی، در آن عمق و پستی نخواهد داشت. یعنی حتی در شرایط سخت و دشوار نیز میتوان نشانههایی از زیبایی و رشد را دید.
هوش مصنوعی: اگر باد گرد و خاکی از راهت بگذرد، این گرد و غبار بیهوده و زودگذر است.
هوش مصنوعی: هر کسی که شایستهی کرامت و مقام باشد، سرش را به پای تو میگذارد و تو را به عنوان پادشاه میپذیرد.
هوش مصنوعی: بدون وجود تو، زبانها به خاموشی خواهند گرایید و در absence of تو، روحها به تاریکی خواهند افتاد.
هوش مصنوعی: لبهایم هرگز از دعا برای تو خالی نماند و دلم هیچ چیزی جز رضایتت را نخواهد خواست.
هوش مصنوعی: آسمان کشور تو مانند ستارهها در شمار و حساب باشد، و نیروهای تو به همان اندازه قوی و منظم باشند.
هوش مصنوعی: جهان به خاطر تو پر از نور است و آسمان شاداب و زمین آباد به خاطر وجود توست.
هوش مصنوعی: چه جلوه زیبا و حیاتی که از جان پرورشدهنده به وجود آمده، که حتی اگر جان در بدن نباشد، باز هم تن را زنده میکند.
هوش مصنوعی: از آنچه که به وضوح و بدون حجاب دیده میشود، مشخص است که در پس این روشنایی، چیزهایی پنهان و زیر پرده قرار دارند.
هوش مصنوعی: عجیب نیست اگر چیزی شبیه او وجود نداشته باشد، زیرا هیچکس نمیتواند مانند یک پادشاه بینظیر باشد.
هوش مصنوعی: خداوند بزرگ، چه شاد و خوشبخت است آن پادشاه جوان که با زیباییهای خود، شکل و سامان سلطنت را به نمایش میگذارد.
هوش مصنوعی: یک تصوری از آسمان به خاطر او به وجود آمده، مانند تصویری از خورشید که در سایهٔ او شکل گرفته است.
هوش مصنوعی: ستارهها بازتابی از خاک دارند و جهانی که در آن زندگی میکنیم، نمونهای از تصویر آنهاست.
هوش مصنوعی: از انصاف او، پای کبک کوهستانی رنگین شده از خون پرندگان شکار شده است.
هوش مصنوعی: سرنوشت مانند آهویی است که در دام افتاده و با قدمهایش به زمین میکوبد.
هوش مصنوعی: فکر و گمان نمیتوانند واقعیت را به درستی توصیف کنند، پس چه بگویم دربارهٔ این که آیا اینچنین است یا آنچنین؟
هوش مصنوعی: اگر نتوانم به خوبی از مفهوم عمیق سخن بگویم، بهتر است تنها به توصیف ظاهری بپردازم.
هوش مصنوعی: این بیت به توصیف حجابی میپردازد که نقشها و تصاویر را به وجود میآورد و آن را به نوعی صیدگاه تشبیه میکند که در آن زیباییها و نقشها شکار میشوند. به عبارتی دیگر، این حجاب یا پوشش خود به عنوان یک فضای هنری و زیبا عمل میکند که طرحها را به نمایش میگذارد و آنها را در گودالی شبیه به شکارگاهی مینشاند.
هوش مصنوعی: وقتی گرگان را ترک کردند، شادی و سرور در کوهها و دشتها پدیدار شد.
هوش مصنوعی: یک صبح دلانگیز و شگفتانگیز، روزی پر از شادی و سروری است که مانند تختی فاخر، خوشبختی را به همراه دارد، درست مانند سلطانی شاد و پیروز.
هوش مصنوعی: عطر و بوی او آرامشبخش روح من است و نسیمش همانند جان، آشکار و پنهان در زندگیام وجود دارد.
هوش مصنوعی: چمن سرسبز به خاطر بارش بارانهای جدید بهار است، اما بارانها به اندازهی کافی نمیبارند.
هوش مصنوعی: از آن گلی که در چشمانش زیبایی و رنگ وجود دارد، نوشیدنی نساختهای و از دامن زاهد هم دلسرد نشدی.
هوش مصنوعی: باد صبحگاهی تا وقتی که گلها خوابشان را نمیریزند، شراب لاله هم از جام نمیریزد.
هوش مصنوعی: زیباییهای موهای دلربا باعث پریشانی میشود، اما در واقع این دلها هستند که دچار آشفتگی میگردند.
هوش مصنوعی: پادشاه با خدمتکارانش در این محل شکار به جستجوی شکار رفتند.
هوش مصنوعی: در اینجا شاعر به زیبایی و شکوه افرادی اشاره میکند که به صورت گروهی، چه از رومیها و چه از چینیها، در صف ایستادهاند. او در اینجا به دشواری بیان جزئیات این صحنه و زیباییهایی که میبیند اشاره میکند و اینکه چگونه میتواند دربارهی این صحنه خاص صحبت کند.
هوش مصنوعی: زیبایی پروردگاری با چاکرانش ایستاده و در پشت دیوی که بر زمین نشسته، خود را نمایان کرده است.
هوش مصنوعی: اگر اسبی با اراده و عزم در میدان جنگ حاضر شود، هیچکس نمیتواند او را از پیشی گرفتن و پیشرفت بازدارد.
هوش مصنوعی: زندگی مانند کمندی است که قضا و قدر به هم بافتهاند و در هم تنیدهاند.
هوش مصنوعی: سنانی در مورد جانها نوشتهای دارد که با آروزهای خونین همراه است.
هوش مصنوعی: چو کمانی محکم و استوار است، عطا و بخشش او نیز همانند آن است، و تیرهایش مانند رای او بدون خطا و دقیق هستند.
هوش مصنوعی: خدنگی که به درخشش و شدت شبیه شعلههای آتش است، به نظر میرسد که آتش او را در برابر آب ناتوان کرده است.
هوش مصنوعی: با ورود شاه، پرندگان از شادی آواز میخوانند و در جنب و جوش هستند.
هوش مصنوعی: آنچنان خود را به دام او گرفتار کردند که هیچکس نمیتواند از چنگال او رهایی یابد.
هوش مصنوعی: اگر کسی از پیش او قدمی بردارد، دلش به حسرت تیر دیگری میسوزد.
هوش مصنوعی: اگر با حیوانی وحشی روبهرو شدی، باید مراقب باشی که زخمهای او تنها در ظاهر آشکار نیستند و ممکن است در درونش نیز مشکلاتی داشته باشد.
هوش مصنوعی: اگر به جنگ غزال پشت کنی، جز با چشمانت نمیتوانی تیرش را ببینی.
هوش مصنوعی: از آسمان و زمین هر لحظه صدایی میشنوم که ای تیر و نیزه، در نهایت اشتباهی وجود دارد.
هوش مصنوعی: سنایی به اشتباه بر سر قبر یک شخص میرفت و چون در دل خود آرزوی داشتن زمین و گاو داشت، احساس حسرت و افسوس میکرد.
هوش مصنوعی: اگر تیر اشتباهی به سمت پرندهای برود، نتیجهاش این است که پرنده بزرگتری در آسمان به دام میافتد.
هوش مصنوعی: هرگاه که جان در جهان وجود دارد، تاثیر آن نیز در جهان احساس میشود. تا زمانی که او در اینجا باشد، زندگی و روح همه چیز زنده خواهد بود.
هوش مصنوعی: سر گردنکشان، در جستجوی فتراک، در حالی که تاجداران، خاک مکان او را میجستند.
هوش مصنوعی: مراد او را سرنوشت از میان این هفت پرده آشکار کرده و صورت هر یک از این هفت را به نمایش گذاشته است.
هوش مصنوعی: اگر پرندهای بدون شوق و رغبت پرواز کند، دامنش به خاطر بیعلاقگی، مانند پر افشانی حرام خواهد بود.
هوش مصنوعی: زمانه و دورانی که میگذرد، امیدوارم در کنار خود دوستانی شاداب و سرزنده داشته باشد و زندگیاش از افراد نیکوکار و با محبت پر شود.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.