تو را شمایل موزون و شیوهٔ خوبست
که وضع و هیأت مطبوع و شکل مرغوبست
شعار شعر سیه بر بیاض عارض تو
چو عارضیست کزو آفتاب محجوبست
بیان قصهٔ خضرست و شرح سورهٔ نمل
خطی که بر ورق چهرهٔ تو مکتوبست
تو را به جان و سر ای دوست عذر میخواهم
که سر به پای تو درباختن نه محسوبست
چه یوسفی که ز چنگ عقاب گیسوی تو
دلِ شکستهٔ ما را عقاب یعقوبست
چو مشک خون جگر خورد و همچو عود بسوخت
چو نافه هر که به آهوی عشق تو منسوبست
ز افتراق عدم تا به اتصال وجود
بهانه بود، غرض اتصال محبوبست
کسی که صبر من و اشک همچو توفان دید
بگفت ناصر اگر نوح نیست ایوبست