در نظر روزی که آرد آن نگار آئینه را
سرکشد هر صبح خورشید از کنار آئینه را
در نمد پیچیده است آئینه را مشاطه گر
بس که کرده عکس رویش شرمسار آئینه را
خورده از خورشید صد ره لشکر انجم شکست
از نظر افگنده روی او هزار آئینه را
بس که باشد آن پری رو عاشق دیدار خود
تا قیامت کی گذارد از کنار آئینه را
از هوس دل صاد گردان تا شوی صاحب نظر
اینقدر مگذار در زیر غبار آئینه را
نقش شیرین بی ستون را جان درآرد در بدن
گر نماید کوهکن در کوهسار آئینه را
داغ ها در سینه روشندلان از دست اوست
کرده روی خالدارش لاله زار آئینه را
می کشیدنهایت ای ساقی به عالم روشن است
پیش رندان از بغل بیرون برآر آئینه را
روی خود آلوده چشم هوسناکان مکن
کی بود در پیش کوران اعتبار آئینه را
گر نپردازی به احوال دلم با من سپار
قدردانی نیست جز آئینه دار آئینه را
هر که روی آرد به دنیا می شود غافل ز مرگ
سیدا نبود جز از پشت کار آئینه را
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
ای ز بالای تو طوطی در کنار آئینه را
وز گل روی تو سامان بهار آئینه را
صبح را رشگ رخت افکنده است از چشم خویش
دیگر از خورشید ننهد در کنار آئینه را
زلف دلبند تو چون حیران خود می بیندش
[...]
یک نفس گر دور سازی از کنار آیینه را
می کند بی تابی دل سنگسار آیینه را
تا خط سبز تو آمد در کنار آیینه را
می رود آب خضر در جویبار آیینه را
بر شکستی تا ز روی ناز دامان نقاب
[...]
گر دلم پنهان نسازد در غبار آیینه را
شعله از خجلت گدازد چون شرار آیینه را
پاکتر آید برون دلهای روشن از گداز
نیست خاکستر بسوزی گر هزار آیینه را
ظاهری دارد بساطی در نظرها چیده است
[...]
ساخت عکس عارضت رشک بهار آیینه را
تا تو ره دادی بیفزود اعتبار آیینه را
گرد کلفت می نشیند بر دل از اندک غمی
می کند آهی نهان زیر غبار آیینه را
شوخی حسن ترا نازم صفایش کم مباد
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.