گنجور

 
سیدای نسفی

کبابم کرده بی پروا خرامی چشم می پوشی

قلندر مشربی یک شهر عاشق خانه بر دوشی

مرصع آستین گل در گریبان نازک اندامی

منقش جامه زرین کمربندی کله پوشی

بدن یک پیرهن روحی میان ز آب خضر موجی

قد نظاره مشتاقی پر از خمیازه آغوشی

سیه بی سرمه مژگانی بسی بی باده رنگینی

نگه خاموش گویایی زبان گویایی خاموشی

مسافر پروری آرام جانی صاحب ادراکی

سفرها کرده مردم دیده سوداگر هوشی

نگاهی وصل پیغامی به لب ایمای دشنامی

گهی گرم آشنا چشمی گهی عاشق فراموشی

چمن مشاطه بند قبا سنبل هواداری

گل رعنا کف پایی قد کاکل ربا دوشی

به خود مغرور جلا دی نظر بی دام صیادی

به ناحق تیغ زن دستی نصیحت ناشنو گوشی

چو فکر سیدا شوخی چو طوطی نرم گفتاری

زبان فواره شهدی دهان سرچشمه نوشی