در دل ما گر نمی آیی به چشم ما بیا
از محیط اندیشه داری بر لب دریا بیا
خاک در چشمم زند نظاره همچون گردباد
ای نسیم پیرهن از دامن صحرا بیا
از طپیدن ریخت زیر دام بال و پر مرا
بر سر صید خود ای صیاد بی پروا بیا
سینه را چون لاله از داغت چراغان کرده ام
در چمن بهر تماشا ای گل رعنا بیا
از نگاهم می توان سیر گل بادام کرد
چشم در راه توام ای نرگس شهلا بیا
خانه دل کرده ام چون صفحه آئینه صاف
یک شب از بهر خدا ای شمع بزم آرا بیا
روزگاری شد که چشم سیدا مأوای توست
آفتابی در مقام خود بیا تنها بیا
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر، شعری عاشقانه و غمگین است که نزی به معشوق خود میگوید اگر در دل ما نمیآیی، حداقل به چشمهای ما سر بزن. شاعر با استفاده از تصاویری چون دریا، نسیم و گل، احساسات عمیق خود را نسبت به معشوق بیان میکند و از او میخواهد که به زندگیاش برگردد. او به دلتنگی و longing خود اشاره میکند و از معشوق میخواهد که یک شب را به خاطر او در کنار او باشد و دلش را شاد کند. در نهایت، شاعر از نقش معشوق بهعنوان نور و روشنایی زندگیاش سخن میگوید و از او میخواهد که تنها و بیپرده نزد او بیاید.
هوش مصنوعی: اگر در دل ما نمیگنجی، حداقل با چشمان ما بیا. از حریم اندیشه دور نباش و به کنار دریا بیایید.
هوش مصنوعی: خاک در چشمانم میزند و مانند گردباد میچرخد، ای نسیم، بیا و پیرهن را از دامن صحرا برایم بیاور.
هوش مصنوعی: از شدت ترس و اضطراب، همه چیز را فراموش کردهام و حالا تنها میخواهم که ای صیاد بیتوجه، بر روی شکار خود، بیایی و مرا بگیری.
هوش مصنوعی: سینهام را مانند لاله با اشکهای درد رنگین کردهام و در باغ به خاطر تماشای تو، ای گل خوشرخسار، بیا.
هوش مصنوعی: از چشمانم میتوان بوی خوش گل بادام را استشمام کرد. من منتظر تو هستم، ای نرگس زیبا، به سوی من بیا.
هوش مصنوعی: دل من مانند یک صفحه صاف و روشن است که برای یک شب به خاطر خدا آماده شده است. ای شمع روشنایی بخش مجلس، بیا و بر این دل نورافشانی کن.
هوش مصنوعی: روزی فرا میرسد که نگاه و حضور تو، آرامش سیدا خواهد بود. ای ماه تابان، تنها به مقام خود بیا.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
مشابهیابی بر اساس وزن و قافیه
فصل گلگشت چمن شد ای گل رعنا بیا
برگ عیش از کف مده، با ساغر و مینا بیا
ما غم انگیزیم، نه گل تاب ما دارد نه خار
تا نبینی باغ را پژمرده، پیش از ما بیا
دست می باید ز ایران شست پیش از سیر هند
[...]
ای بهارستان اقبال، ای چمن سیما بیا
فصل سیر دلگذشت اکنون بهچشم مابیا
میکشد خمیازهٔ صبح، انتظار آفتاب
در خمار آباد مخموران قدحپیما بیا
بحر هرسو رو نهد امواجگرد راه اوست
[...]
ای بهار ناز بهر زینت گلها بیا!
سیر دریا آرزو داری به چشم ما بیا!
کردهام دور از رخت تمهید سامان جنون
ای سویدای دلم را دافع سودا بیا!
از وفا داریم هر دم آرزوی مقدمت
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.