گنجور

 
سیدای نسفی

جانب ما دیده را وا کرده پوشیدن چرا

آشنایی کردن و بیگانه گردیدن چرا

چرخ را در ناله آرد تیر آه خستگان

از نظر افتادگان را دیر پرسیدن چرا

سرمه بیگانه را در چشم خود جا داده یی

اینقدر از آشنایی دور گردیدن چرا

خفتگان خاک را یاد رقیبان داغ کرد

دوستان از یکدگر بیهوده رنجیدن چرا

استماع صد سخن از خار چون گل می کنی

یک سخن از عندلیب خویش نشنیدن چرا

از غم موی میان نازک او سیدا

سنبل آسا اینقدر بر خویش پیچیدن چرا