یار سرکش را به زور ناله همدم کرده ایم
این کمان را ما به بازوی نفس خم کرده ایم
عشقبازی جان درآرد صورت دیوار را
عکس را در خانه آئینه آدم کرده ایم
لب ز آب کاسه عیش خلایق شسته ایم
بوسه تر از دهان چشمه غم کرده ایم
میهمان ما گریبان چاک می آید برون
بهر خود تا تکیه یی از دوش ماتم کرده ایم
ما به بام قصر هستی چارزانو نشسته ایم
در زمین بی ته خود ریشه محکم کرده ایم
کعبه را از راه دل پیش نظر آورده ایم
آستان خانه خود چاه زمزم کرده ایم
از تماشای چمن پای نظر پیچیده ایم
عمرها از گریه هم چشمی شبنم کرده ایم
داغ ما با خلق چون خورشید روشن گشته است
خویش را در عشق او مشهور عالم کرده ایم
پای چون خورشید و مه بر هیچ در ننهاده ایم
چرخ می داند که ما این کارها کم کرده ایم
سیدا با دود شمع خویش قانع گشته ایم
خاک در چشم چراغ جود حاتم کرده ایم
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: شاعر در این شعر به بیان احساسات عاشقانه و تأملات فلسفی خود میپردازد. او از عشق و زیبایی صحبت میکند و نشان میدهد که چگونه عشق میتواند زندگی و دنیا را تغییر دهد. با استفاده از تصویرسازیهای زیبا، به تضادهایی همچون شادی و غم، وجود و عدم، و عشق و جدایی اشاره میکند. شاعر به وابستگی عمیق خود به معشوق و تأثیر او بر زندگیاش میپردازد و با کنایههای هنرمندانه تأکید میکند که عشق او در سرتاسر زندگیاش حس میشود. در نهایت، او از ناپایدار بودن دنیا و پیوند عمیق عشق و زیبایی در زندگیاش سخن میگوید.
هوش مصنوعی: ما به کمک ناله و فریاد، یار سرکش و نافرمان را به خود نزدیک کردهایم و این کمان را با تلاش و تمرین، بهگونهای خم کردهایم که بتوانیم به نفس و خواستههای خود برسیم.
هوش مصنوعی: عشق و محبت روح را زنده میکند و زیباییها را در تمام اشیا نمایان میکند؛ ما با جان خود، این زیباییها را به وجود آوردهایم و در وجود انسان، مانند آینهای که تصویر را نمایش میدهد، نمایان کردهایم.
هوش مصنوعی: ما از لبی که بر آب کاسه خوشیهای مردم زدهایم، اینک خود را شستهایم و از چشمهای که غم دارد، بوسهای تر و نرمی گرفتهایم.
هوش مصنوعی: میهمان ما به خاطر خود، با لباس پاره میرسد، زیرا ما بر دوش خود بار غم را احساس کردهایم و به این خاطر به او تکیه میدهیم.
هوش مصنوعی: ما در بالای قصر هستی با آرامش نشستهایم و در دنیای محدود خود ریشههای محکمی زدهایم.
هوش مصنوعی: ما کعبه را با جان و دل در نظر داریم و آستان خانه خود را مانند چاه زمزم کردهایم.
هوش مصنوعی: ما سالها از دیدن چمن و زیباییهای آن لذت بردهایم و در کنار آن، با حسرت و اشک شبنم را تماشا کردهایم.
هوش مصنوعی: درد و غم ما مثل خورشید در برابر مردم درخشان شده است و به خاطر عشق او نام و شهرت خود را در جهان پخش کردهایم.
هوش مصنوعی: ما همچون خورشید و ماه، هرگز بر هیچ دری قدم نمیگذاریم و چرخ زمان خوب میداند که ما از این کارها به اندازه کافی کردهایم.
هوش مصنوعی: ما به نوری که از شمع خود به دست میآوریم راضی شدهایم و برای رسیدن به نعمت بخشش حاتم طائی، خاک را در چشم چراغ او قرار دادهایم.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
ما به روی تلخ صلح از اهل عالم کرده ایم
چشم شور خلق را بر خویش زمزم کرده ایم
مردمی دورست ازین شیرین دهانان، ور نه ما
سنگ را بسیار چون فرهاد آدم کرده ایم
نیست چندانی که گردد سیر چشم مور ازان
[...]
گاه خود خوردیم و گاهی صرف مردم کردهایم
مدّتی از پهلوی دل ما تنعّم کردهایم
ناله گر در دل شکستیم از شکیبایی نبود
آتشین بود آه، بر گردون ترحّم کردهایم
نشئهٔی شاید ببخشد عمر اگر باقی بود
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.