بی رخت گل به گلستان سر بی تن باشد
غنچه بر شاخ هوا سنگ فلاخن باشد
داغ در سینه گرمم چو نفس جا دارد
منزل سوختگان گوشه گلخن دارد
دیدن لاله کند تازه گل داغ مرا
این چراغ از نفس سوخته روشن باشد
قفس از آه گرفتار چه پروا دارد
چه کند دود در آن خانه که روزن باشد
نتوان برد از این دایره بیرون خود را
همچو پرگار اگر پای ز آهن باشد
خانه دل شود از گوشه نشینی روشن
پای خوابیده چراغ ته دامن باشد
هفت گردون شده از سیلی آهم نیلی
آسمان در چمن من گل سوسن باشد
سیدا شمع صفت انجمن آرای شوم
در سر انگشتم اگر قطره روغن باشد
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به نوعی احساس عمیق درد و محرومیت را بیان میکند. شاعر به استفاده از تصاویری چون گل و گلستان، غنچه و لاله، سینه داغ و سوختگان اشاره میکند تا وضعیت روحی و عاطفی خود را توصیف کند. او از منزلی میگوید که با غم و آه پر است و به نوعی حس محبوس بودن و دلتنگی را منتقل میکند. در نهایت، شاعر به روشن شدن خانه دل از تنهایی و افسردگی اشاره دارد و به نوعی امید به روشنایی و زیبایی در میان درد و رنج را بیان میکند. شعر درنده پیشین و احساسات عمیق انسانی را به زیباترین شکل ممکن به تصویر میکشد.
هوش مصنوعی: اگر گل در باغ نباشد، هر غنچهای که بر شاخههاست همچون سنگی بیفایده در هواست.
هوش مصنوعی: دردی در درونم هست که مانند نفس کشیدن در من جا دارد، و این درد خاصیت سوختگی دارد؛ مانند جایی در گوشهای تاریک و گرم، که مختص افرادی است که در آتش عشق یا غم سوختهاند.
هوش مصنوعی: دیدن لاله باعث میشود داغ دلم تازه شود. این روشنایی که از سوختن وجودم به وجود آمده، به خاطر این احساس است.
هوش مصنوعی: قفس از آه و نالهی کسی که در آن گرفتار است، نگران نیست. چه کاری میتواند دود انجام دهد در خانهای که در آن روزنی برای خروج وجود ندارد؟
هوش مصنوعی: انسان نمیتواند از محدودهای که در آن قرار دارد، خارج شود، همانطور که پرگار اگر پایهاش از آهن باشد، نمیتواند از دایرهای که ترسیم کرده، بیرون برود.
هوش مصنوعی: دل وقتی که در گوشهای از دنیا آرامش مییابد، مانند خانهای روشن میشود. در اینجا، روشنایی مانند نوری است که از چراغی در انتهای دامن میتابد و فضای اطراف را روشن میکند.
هوش مصنوعی: آسمان به خاطر درد و غم من، رنگی تیره پیدا کرده و در دل چمن های من، گل سوسن میروید.
هوش مصنوعی: هرجا که جمعی هست، تو مانند شمعی میدرخشی، اما اگر در ذهن من تنها یک فکر نامناسب باشد، ممکن است به آن زیبایی لطمه بزند.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
مشابهیابی بر اساس وزن و قافیه
بامدادان پگاه آمد بر بسته کمر
غالیه بر سر و رو کرد و برون رفت بدر
خواجه در غم من ار گفت که چون بیخردان
دین به دل کردهای اندر ره دنیا لابد
دیو در گوش هوا و هوسش میگوید
از پی کبر و کنی چون متنبی سد جد
من چه دانستم کز تربیت روحالقدس
[...]
هر که او بندهٔ این حضرت والا بود
همچو من صاب صد نعمت و آلا گردد
آن کل شوم نیک تیر دل از من بربود
عشق بر عشق چو آروغ برافروز فروز
یاسمن گون رخ . . . ون را بزهارم بنمود
شب ز سودای ویم دیده حمدان نغنود
جز خداوند مفرمای که خوانند مرا
سزد این نام کسی را که غلام تو بود
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.