گنجور

برای پیشنهاد تصاویر مرتبط با اشعار لازم است ابتدا با نام کاربری خود وارد گنجور شوید.

ورود به گنجور

 
سیدای نسفی

چو تیغ در کمر آن رشک آفتاب کند

دلم چو ذره تپد خونم اضطراب کند

رخ تو آئینه را دیده پر آب کند

قدت به جلوه زمین را در اضطراب کند

چرا به کشتن عشاق سعی می سازی

ندیده ایم کسی ملک خود خراب کند

ستمگر تو که چشمت دل من از مستی

هلاک سازد و آویزد و کباب کند

بهشت را طلبش در نظر نمی آرد

کسی که با تو شبی سیر ماهتاب کند

شکست در صف دلهای سرکشان افتد

گهی که غمزه تو پای در رکاب کند

به لوح سینه خود نقش بستم ابرویت

کسی که بیت نکو یافت انتخاب کند

حرارتی به خود ای سیدا نمی بینم

مروتی مگر امروز آفتاب کند

 
 
 

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه

حافظ

دلا بسوز که سوزِ تو کارها بِکُنَد

نیازِ نیمْ‌شبی دفعِ صد بلا بِکُنَد

عِتابِ یارِ پری‌چهره عاشقانه بکَش

که یک کرشمه تلافیِّ صد جفا بکُند

ز مُلک تا ملکوتش حجاب بردارند

[...]

جامی

چو ترک سرکش من پای در رکاب کند

کرشمه بر مه و جولان بر آفتاب کند

فراز خانه زین جا نکرده گرم هنوز

هزار خانه صبر و خرد خراب کند

چگونه لذت تیغش چشم که در دم قتل

[...]

امیرعلیشیر نوایی

گلی که شرح غمم پیش او صبا بکند

خوشست یک بیکش گر چو من ادا بکند

ز غمزه تو نیاید طریق دلجویی

جز اینکه قصد دل زار مبتلا بکند

به تندخویی آن مست بین که زاید تیغ

[...]

اهلی شیرازی

سفیده دم که صبا بوی مشگ ناب کند

شمیم گل دل ریش مرا خراب کند

چگونه دل نکشد سوی گلستان امروز

که غنچه خمیه زند سنبلش طناب کند

بباغ فاخته کوکو زند همی یعنی

[...]

هلالی جغتایی

چو ترک من هوس مجلس شراب کند

هزار عاشق دل خسته را کباب کند

خراب چون نشوم از کرشمهای کسی

که در کرشمه اول جهان خراب کند؟

شدم ز حسرت او در نقاب خاک و هنوز

[...]