چو تیغ در کمر آن رشک آفتاب کند
دلم چو ذره تپد خونم اضطراب کند
رخ تو آئینه را دیده پر آب کند
قدت به جلوه زمین را در اضطراب کند
چرا به کشتن عشاق سعی می سازی
ندیده ایم کسی ملک خود خراب کند
ستمگر تو که چشمت دل من از مستی
هلاک سازد و آویزد و کباب کند
بهشت را طلبش در نظر نمی آرد
کسی که با تو شبی سیر ماهتاب کند
شکست در صف دلهای سرکشان افتد
گهی که غمزه تو پای در رکاب کند
به لوح سینه خود نقش بستم ابرویت
کسی که بیت نکو یافت انتخاب کند
حرارتی به خود ای سیدا نمی بینم
مروتی مگر امروز آفتاب کند
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
دلا بسوز که سوزِ تو کارها بِکُنَد
نیازِ نیمْ شبی دفعِ صد بلا بِکُنَد
عِتابِ یارِ پری چهره عاشقانه بکش
که یک کرشمه تلافیِّ صد جفا بکند
ز مُلک تا ملکوتش حجاب بردارند
[...]
چو ترک سرکش من پای در رکاب کند
کرشمه بر مه و جولان بر آفتاب کند
فراز خانه زین جا نکرده گرم هنوز
هزار خانه صبر و خرد خراب کند
چگونه لذت تیغش چشم که در دم قتل
[...]
گلی که شرح غمم پیش او صبا بکند
خوشست یک بیکش گر چو من ادا بکند
ز غمزه تو نیاید طریق دلجویی
جز اینکه قصد دل زار مبتلا بکند
به تندخویی آن مست بین که زاید تیغ
[...]
سفیده دم که صبا بوی مشگ ناب کند
شمیم گل دل ریش مرا خراب کند
چگونه دل نکشد سوی گلستان امروز
که غنچه خمیه زند سنبلش طناب کند
بباغ فاخته کوکو زند همی یعنی
[...]
چو ترک من هوس مجلس شراب کند
هزار عاشق دل خسته را کباب کند
خراب چون نشوم از کرشمهای کسی
که در کرشمه اول جهان خراب کند؟
شدم ز حسرت او در نقاب خاک و هنوز
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.