بود لقمان نیکبختی را رفیق
خدمتش را ملتزم در هر طریق
آن یکی در خدمت این پی سپر
این مرآن را مهربانتر از پدر
خواجه را ناطور روزی بهر خوان
یک گوارا میوه آورد ارمغان
میوه ی چند از گواران ذوالمنن
داد لقمان را بدست خویشتن
گرچه انعام تو جان پرور بود
گر ز دست خود دهی خوشتر بود
بلکه تیغ از دست تو بر سر مرا
خوبتر از تاج و از افسر مرا
زخم از دستت ز مرهم خوبتر
زهر از تریاق جان محبوبتر
خورد لقمان میوه ها را با نشاط
هر یکی خوردی فزودی انبساط
از نشاطی کز جبین او نمود
خواجه را در میوه صد رغبت فزود
رغبت هم کاسه رغبت زاستی
اندرین پنهان در آن پیداستی
چون یکی زان میوه برد اندر دهن
شد مزاق خواجه زان تلخ و وژن
دیگری برداشت دیدش تلختر
طعم حنظل پیش طعمش نیشکر
یک گوارا میوه ای در آن گوار
می ندید آن خواجه بهر خواجه یار
گفت لقمان را که ای شمع وثاق
چون فرو بردی تو این زهر از مذاق
ای عجب ای زهر خوردی چون شکر
نی بر ابرو چین و نی بر رخ اثر
چون چشیدی با نشاط این صبر را
آفرین این طاقت و این صبر را
گفت لقمان سالیان بس دراز
من شکرها خوردم از دست نیاز
گر یکی تلخی از آن دستان چشم
کی روا باشد که رو درهم کشم
کام من شیرین از آن کف سالهاست
لحظه ای هم تلخ اگر باشد رواست
خورده ام شیرینی از دستت مدام
گو یکی تلخی خورم زان ای همام
بس حلاوت از تو در کامم بود
زهر اگر آنجا رسد شیرین شود
این دهانم از تو شد کان شکر
حنظلی بخشد کجا آنجا اثر
الغرض آن مرد عارف در طلب
بر دری برداشت دست آن نیم شب
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این متن، داستان لقمان حکیم و دوستیاش با یک خواجه روایت میشود. لقمان همیشه در خدمت خواجه بود و رابطهی خوبی میان آنها برقرار بود. خواجه برای لقمان میوهای خوشمزه آورد، اما لقمان که سالها تلخیها را تجربه کرده بود، توانست تلخی یک میوه تلخ را به شیرینی تبدیل کند و آن را با شکر برابر ببیند. او به خواجه نشان داد که تلخی لحظهای نباید او را ناراحت کند، چون شیرینیهای بسیاری از رابطهاش با خواجه داشته است. این مضمون به صبر و شکرگزاری در مواجهه با تلخیهای زندگی اشاره دارد و به ما یادآوری میکند که تلخیها را باید با صبر و شکر پذیرفت.
هوش مصنوعی: لقمان، مرد نیکبختی بود که در هر مسیر و موقعیتی، یک دوست وفادار و همراه داشت.
هوش مصنوعی: یکی در خدمت دیگری است و چون سپری در برابر او قرار دارد. این شخص به مراتب نسبت به او مهربانتر از پدرش است.
هوش مصنوعی: یک خدمتکار برای خواجه، به عنوان هدیه یک میوه خوشمزه و گوارا آورد تا بر سر سفرهاش بگذارد.
هوش مصنوعی: لقمان چند میوه از شیرینیهای زندگی را خود به دست آورد.
هوش مصنوعی: اگرچه هدیهای که تو میدهی میتواند زندگیبخش باشد، اما اگر این محبت از دل خودت نشأت بگیرد، ارزشش بیشتر خواهد بود.
هوش مصنوعی: تیغ تو بر سر من از تاج و افسر بهتر است.
هوش مصنوعی: زخمهایی که به خاطر تو به جانم میزنم، ارزشش از درمانی که برای آن میکنی بیشتر است. حتی زهر به مراتب از داروی شفابخش هم برایم عزیزتر است، چرا که همه اینها با عشق تو ارتباط دارد.
هوش مصنوعی: لقمان با شادی و سرخوشی میوهها را میخورد و هر بار که میوهای میخورد، احساس راحتی و شادابی بیشتری پیدا میکرد.
هوش مصنوعی: از شوق و سرور چهره او، خواجه در میوهها بیشتر تمایل پیدا کرد.
هوش مصنوعی: میل و اشتیاق به زیبایی و لذت، مانند ظرفی است که در آن رغبتها و خواستهها جمع شدهاند، و این خواستهها در دل پنهان هستند، اما در عمل و ظاهر خود را نشان میدهند.
هوش مصنوعی: زمانی که یکی از آن میوهها را برداشت و در دهان گذاشت، طعم تلخ و بد مزهاش باعث ناخوشایندی خواجه شد.
هوش مصنوعی: دیگری طعم تلخ حنظل را تجربه کرده است که برایش بسیار ناگوار است، در حالی که طعم شیرین نیشکر برای او دلچسب و مورد پسند است.
هوش مصنوعی: در میان میوه های خوشمزه، آن شخص ثروتمند نمی توانست چیزی جز خوشی و شادی ببیند که مانند میوه ای خوشمزه، یار او را خوشحال می کند.
هوش مصنوعی: لقمان به شمع وثاق میگوید: ای شمع، چطور توانستی این زهر را از طعم خود دور کنی و همچنان روشن بمانی؟
هوش مصنوعی: عجب است که تو به زهر خوردهای، اما اثری از آن بر ابروها و چهرهات دیده نمیشود.
هوش مصنوعی: وقتی که طعم خوشی را از صبر چشیدی، به راستی باید برای این قدرت و استقامت تحسین و تشکر کنی.
هوش مصنوعی: لقمان میگوید که سالهای زیادی را سپری کردهام و در این مدت به خاطر نیازهایم همیشه شکرگزاری کردهام.
هوش مصنوعی: اگر کسی به من تلخی و ناراحتی کند، جایز نیست که من در مقابل او ابرویم را در هم بکشم یا ناراحتیام را نشان بدهم.
هوش مصنوعی: زندگی من به لطف و لذت شیرین شده و اگر به مدت کوتاهی هم تلخی را تجربه کنم، مشکل نیست.
هوش مصنوعی: به طور مداوم از دست تو چیزهای شیرین خوردهام، حالا یک تلخی هم از تو میپذیرم، ای دوست.
هوش مصنوعی: هرچند که تلخی و سختیهایی وجود دارد، اما شیرینی و لذتی که از تو به دست آوردهام، آنقدر زیاد است که حتی اگر زهر هم به من برسد، باز هم شیرین خواهد شد.
هوش مصنوعی: این دهان من به خاطر تو شیرینی میبخشد؛ اما کجاست آنجا که اثری از شیرینی وجود داشته باشد.
هوش مصنوعی: قصه از این قرار است که آن مرد عارف، در جستجوی حقیقت و کشف معانی عمیق، در نیمه شب به دریا رفت و دستانش را به سوی آسمان بلند کرد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال یک حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.