وان دگر خود را فقیه شهر خواند
حکم برمال و دماء خلق راند
شهره اندر هر افق چون بدر شد
صدر را بگرفت ذات الصدر شد
مدرسی آراست از فوج آتاش
شغل جمله درس لیکن درس آش
آش دانی چیست ای مرد سلیم
مال امواتوست اوقاف و یتیم
اصل و استصحاب و تنقیح المناط
امرونهی و حل و حرمت احتیاط
نیک داند لیک بهر زید و عمر
از برای او نه نهی آمد نه امر
اصل در اشیاء اباحت زان اوست
ملت و سهل و سمح در کار اوست
سبحه بر کف در گلو تحت الحنک
پنجه اش در مال مظلومان هنک
در تواضع آنچه تو گویی که بس
صدر را لیکن نمی بخشد به کس
فقه اعضا را سراسر خوانده است
لیک اندر فقه جان درمانده است
فقه ظاهر را که بیند آن و این
نیک ورزیده است آن مرد گزین
حال جان را جز یکی آگاه نیست
جز یکی را سوی جانها راه نیست
این یکی را از خود ای جان شاد کن
هرچه خواند از تو گو فریاد کن
این یکی باید ز تو خوشنود باد
گو تمام خلق خشم آلود باد
خدمت او کن که سلطانت کند
خ,ار او شو تا گلستانت کند
ای بلند آن سر که کردش سربلند
وی خنک آن دل کزو شد ارجمند
هر سری کز لطف او افسر گرفت
افسر از خاقان و از قیصر گرفت
ذره ی او گرد و پس خورشید باش
مرده ی او زنده ی جاوید باش
بنده ی او گر شدی آزاد زی
گر غم او می خوری دلشاد زی
سر بنه در آستانش بر زمین
پس سر خود برتر از کیوان ببین
پیش او دست گدایی کن بلند
دست شاهان آنگهی بر پشت بند
نزد او عجز و نیاز آغاز کن
پس برو بر هر دو عالم ناز کن
در ره او چون نیاز انباز توست
نازکن عالم اسیر ناز توست
گر تورا او جا دهد بر آستان
هرکه می خواهد براند گو بران
پادشاهت گو بران از شهر کو
کس مبادا رانده ی درگاه او
ای خدا بر روی من بگشا تو در
ور ببندد هرکه می خواهد دگر
گر نوازی ای که چون تو یاد نیست
هرکه خواهد گو بسوزد باک نیست
هم برانی ور بسوزانی مرا
مصلحت های تورا هستم فدا
هم تن من از تو و هم جان من
هم سر من از تو هم سامان من
کیستم من بنده ی مملوک تو
بنده ی شرمنده ی مفلوک تو
ملک و جان و تن ز توست ای بی نیاز
خواهیش ویران و خواه آباد ساز
ملک ملک توست ای عالیجناب
خواهیش در آتش افکن خواه آب
برسر و برجان من حکمت رواست
کیستم من اختیار من کجاست
من به پیش حکمتت بی گفتگوی
مرده ای هستم به دست مرده شوی
آری آری پیش حکمش لال باش
میتی اندر کف غسال باش
نان خوریم از سفره ی احسان تو
آب نوشیم از کف عمان تو
دیده گر بینا زبان گویا ز توست
دست اگر گیرا و یا پویا ز توست
دیده ها از نور رویت روشن است
سینه ها از آب جویت گلشن است
صبح خندان روز روشن از تو شد
ظلمت شب پرده افکن از تو شد
ماه از امر تو مشعل دار شد
مهر از حکم تو خوانسالار شد
ز امر تو بسته کمر از کهکشان
بر میان از بهر خدمت آسمان
ابر را سقای بستان کرده ای
باد را فراش دوران کرده ای
دانه مان را تو برآوردی ز خاک
میوه مان را تو نمودی از شتاک
خون ز امرت بهر کودک شیر شد
کودک یک روزه پستان گیر شد
کودکان را گریه تو آموختی
دایه را دل از برایش سوختی
نافه خوشبو شد ز عطرستان تو
سرخ رو گل از نگارستان تو
نعره رعد از نهیب قدرتوست
خنده ی برق از امید رحمت است
تو بهار آوردی از دنبال دی
آق سنقر را قراسنقر ز پی
نغمه ی بلبل از آن آوازهاست
عود و بربط زخمه ای زان سازهاست
چهر خوبان را تو زیبا ساختی
سرو قدان را تو قد افراختی
زلف خوبان را تو دادی پیچ و تاب
چشم مستان را تو پیمودی شراب
یکدرختی بار آوردی به ناز
دادیش از حسن و زیبایی طراز
هم از آن عناب روید کین لبست
سیب رنگین آورد کین غبغب است
نار بار آرد که این پستان بود
فندق آرد کاین سر انگشتان بود
داد بادام دو چشمش نام شد
گل ثمر آورد و رخ گلفام شد
غنچه ی نشکفته سر زد آن که این
آن دهانست ای هزاران آفرین
نار و جنت خوب و بد بالا و پست
هرچه هست از توست ای تو هرچه هست
هرچه خواهی کن که یارای سخن
نیست کس را کاین مکن یا آن بکن
آشکار است ای صفایی پر مگوی
از چراغی آفتابی را مجوی
این بیان که طاقدیسش نام شد
مرغ دلها جمله اش در دام شد
صد کتاب دیگرش گر ضم شود
شکر حق که اندر آن مدغم شود
مخلصا از موج این دریا به جوی
باقی احوال عارف باز گوی
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این متن به انتقاد از فقهاء و آموزگاران دینی میپردازد که به جای توجه به عمق معانی و روح انسان، به ظواهر و قوانین خشک فقه پرداختهاند. شاعر به نوعی فقه ظاهری اشاره میکند که تنها به مسائل مالی و احکام سطحی میپردازد، در حالی که نسبت به نیازهای روحی و معنوی انسانها بیتوجه است. او اهمیت توجه به "فقه جان" و درک معنای واقعی زندگی را مورد تأکید قرار میدهد و به ارتباط انسان با خدا و تسلیم در برابر حکمت الهی اشاره میکند. همچنین، شاعر با ستایش از خداوند، به زیباییها و نعمتهای او پرداخته و تذکر میدهد که همه چیز از اوست و نباید فراموش کرد که ما به عنوان بندگان، به او نیاز داریم. در کل، این شعر به توازن میان معنویت و آگاهی نسبت به حقیقت زندگی و انتقاد از سطحینگری در مسائل دینی پرداخته است.
هوش مصنوعی: و او خود را فقیه شهر معرفی کرد و درباره اموال و جانهای مردم حکم صادر کرد.
هوش مصنوعی: در هر گوشه و کنار، همچون ماه درخشنده، به شهرت درآمد و به دنبال آن، مقام و جایگاه برتری را به دست آورد.
هوش مصنوعی: درسی که معلم به دانشآموزان میدهد، از خجالت و دلسردی ناشی از آتش مشکلات پر شده است. در واقع، با وجود همه زحمتها و تلاشها، محتوای واقعی و عمیق درس بهخوبی منتقل نمیشود و صرفاً به وجود یک شغل و درس اشاره دارد.
هوش مصنوعی: این بیت به این معناست که ثروت و دارایی که برای افرادی که در قید حیات نیستند، نظیر اموات، وقف شده یا به یتیمان تعلق دارد، در واقع به عنوان یک نذری برای تأمین نیازهای آنها به حساب میآید. در اینجا تاکید بر اهمیت توجه به نیازهای افراد بیسرپرست و خدمات رسانی به آنهاست.
هوش مصنوعی: قاعدهها و اصول شرعی مانند اصل، استصحاب، و تنقیح المناط مهم هستند و در بحثهای فقهی برای تعیین حکمتها و الزامهایی همچون حلال و حرام و احتیاط به کار میروند.
هوش مصنوعی: خوب میداند، اما برای زید و عمر به او نه نهی شده است و نه دستوری آمده است.
هوش مصنوعی: در حقیقت، بنیاد وجود اشیاء بر اساس اجازه و رخصت خداوند است و در کار او، آسانی و سادگی حکمفرماست.
هوش مصنوعی: دعا در دست دارد و در گلو به سختی میتواند حرف بزند، با دستش به این فکر است که به کمکی به مظلومان بپردازد.
هوش مصنوعی: حرفهایی که درباره تواضع میزنی، شاید برای خودت مهم باشد، اما برای دیگران هیچ ارزشی ندارد و آنها را متوجه نمیشوند.
هوش مصنوعی: فقه و دستورات شرعی را به خوبی میداند و در تمام جزئیات آن تسلط دارد، اما در فهم و تفسیر روح و معنای عمیق زندگی، دچار سردرگمی است.
هوش مصنوعی: کسی که به دقت و با مهارت به ظاهر فقه نگاه میکند، مردی شایسته و انتخاب شده است.
هوش مصنوعی: هیچ کس جز یک نفر از حال روح انسانها مطلع نیست و هیچ راهی برای رسیدن به روحها وجود ندارد جز آن یک نفر.
هوش مصنوعی: این شخص را که از خودت است، شاد کن و هر چیزی را که از تو میگوید، با صدای بلند بیان کن.
هوش مصنوعی: این شخص باید از تو راضی باشد، حتی اگر تمام مردم در خشم و ناراحتی باشند.
هوش مصنوعی: به کسانی خدمت کن که تو را وسیلهی قدرت و بزرگی قرار میدهند؛ اگر به آنها خدمت کنی، زندگیات مانند یک گلستان خواهد شد.
هوش مصنوعی: ای آن سر که به خاطر تو، افتخار و سربلندی به دست آمده است. خوشا به حال آن دلی که به خاطر تو ارزشمند شده است.
هوش مصنوعی: هر کسی که از مهربانی و لطف او تاج و مقام میگیرد، این مقام را از شاهان بزرگ مانند خاقان و قیصر به دست نمیآورد، بلکه تنها به خاطر لطف او به چنین مقام و احترامی میرسد.
هوش مصنوعی: جرم او را ستایش کن و در کنار خورشید قرار بگیر، گویی که وجود او از هر زمانی زندهتر و جاودانهتر است.
هوش مصنوعی: اگر به بندگی او درآیی، در واقع آزاد خواهی شد؛ پس اگر از غم او میزنی، هرگز شاد نخواهی بود.
هوش مصنوعی: به درگاه او سر خود را بر زمین بگذار و سپس ببین که سر تو چقدر بالاتر از ستارگان است.
هوش مصنوعی: در حضور او، دست نیازمندی خود را بالا ببر و از خضوع و درخواست دوری کن، زیرا بعد از آن میتوانی خود را بر دوش کسانی که در مقام بالا هستند قرار دهی.
هوش مصنوعی: قبل از هر چیز، باید در برابر او از ناتوانی و نیاز خود صحبت کنی؛ سپس میتوانی در برابر هر دو جهان با تفاخر و ناز رفتار کنی.
هوش مصنوعی: در مسیر عشق او، چون به او نیاز داری، لطف و ناز خود را ظاهر کن، زیرا جهان به خاطر زیباییها و الطاف تو در بند و اسیر است.
هوش مصنوعی: اگر او به تو احترام بگذارد و جایگاهی به تو دهد، هرکس هم که بخواهد باید کنار برود و از مسیرت حذف شود.
هوش مصنوعی: ای پادشاه، از شهر بیرون برو، زیرا که کسی نباید راندهشده از درگاه تو باشد.
هوش مصنوعی: ای خدا، درهای رحمت و نعمت خود را به رویم باز کن و بگذار هر کس که میخواهد به راه خود برود و مرا نادیده بگیرد.
هوش مصنوعی: اگر تو با ملاطفت با کسی برخورد کنی، هیچکس نمیتواند مانند تو در یاد آنها بماند؛ هر کس هم که بخواهد به خاطر این موضوع ناراحت باشد، از آن احساس نگران نباشد.
هوش مصنوعی: اگر مرا برانی یا بسوزانی، من همچنان برای مصلحتهایت فداکاری میکنم.
هوش مصنوعی: تن و جان من از توست، هم سر و هم سامان من هم از تو نشأت میگیرد.
هوش مصنوعی: من کیستم که تنها بنده و奴 дороге تو هستم، بندهای که از تو شرمنده و در عذاب است.
هوش مصنوعی: ای کسی که هیچ نیازی به دیگران نداری، همه چیز از جمله ملک، روح و بدن به تو تعلق دارد. میتوانی زندگی را با شادی و سرور بسازی یا آن را ویران کنی.
هوش مصنوعی: ای بزرگوار، این ملک و سرزمین از آن توست. خواهش میکنم آن را در آتش بسوزان یا به آب بسپار.
هوش مصنوعی: بر سر و جان من، حکمت و دانایی حاکم است. اما من کیستم و اختیار من کجاست؟
هوش مصنوعی: من در مقابل حکمت تو مانند یک مرده هستم که مرده شویی به دست او میرسد و هیچ سخنی ندارم.
هوش مصنوعی: بله، در برابر حکم او خاموش باش و مانند مردهای در دست غسلدهنده عمل کن.
هوش مصنوعی: ما از بخشش و مهربانی تو نان میخوریم و از دست تو آب مینوشیم.
هوش مصنوعی: اگر چشم تو بینا باشد و زبان تو گویا، این از توست. اگر دست تو قادر و فعال باشد، باز هم این از توست.
هوش مصنوعی: چشمها به خاطر نور صورت تو درخشان شدهاند و دلها به دلیل آب چشمهات، مانند باغی سرسبز و شاداب هستند.
هوش مصنوعی: صبحی شاداب و روشن به خاطر تو پدیدار شد و تاریکی شب به واسطه تو کنار رفت.
هوش مصنوعی: ماه به خاطر فرمان تو مانند یک چراغ درخشان شد و خورشید به برکت حکم تو مانند رییس خوانها گردید.
هوش مصنوعی: به خاطر خواسته تو، خود را همچون کهکشان برای خدمت به آسمان آماده کردهام.
هوش مصنوعی: تو باران را از ابر میگیری و با باد، به زندگی و زمانه جان میبخشی.
هوش مصنوعی: تو دانه ما را از خاک رویاندی و میوه ما را از ساقه نشان دادی.
هوش مصنوعی: به خاطر درخواست شما، به زبان ساده میتوان گفت: برای تأمین نیازهای کودک، تلاش و کوشش زیادی انجام میشود و در نهایت، کودک به چیزی که نیاز دارد میرسد.
هوش مصنوعی: تو به کودکان یاد دادی که گریه کنند و دایه به خاطر آنها دلش دچار درد و رنج شد.
هوش مصنوعی: عطر تو باعث شده که گلی خوشبو و زیبا از باغ تو سر برآورد.
هوش مصنوعی: صدای رعد به دلیل قدرت توست و درخشش برق نشانهای از امید به رحمت تو است.
هوش مصنوعی: تو بهاری را با خود آوردی، بعد از آن دی، که مرغابی سیاه در پی توست.
هوش مصنوعی: صدای بلبل یکی از زیباترین آوازهاست و عود و بربط هم سازهایی هستند که با نواختن ضربهای، موسیقی را ایجاد میکنند.
هوش مصنوعی: تو زیبایی چهره خوبان را به کمال رساندی و قامت سروها را با هنر خود بلند و افراشته کردی.
هوش مصنوعی: خوشگلا زلفهای خود را به زیبایی پیچ و تاب دادی، و چشمان شاداب را با شراب پر کردی.
هوش مصنوعی: تو یک درختی را پرورش دادهای که با ناز و زیبایی بسیار، میوهای شیرین و خوشمزه به بار آورده است.
هوش مصنوعی: همانطور که عناب از زمین میروید و میبالد، این هم نشاندهندهی این است که لبهای زیبا و رنگین به ما کمکی میکنند و جلوهای جذاب به چهره میبخشند.
هوش مصنوعی: میتوان گفت که فردی که از پستان مادر تغذیه میکند، به مانند فندقی است که درون یک پوست سخت نهفته شده است و انگشتان دست او به مانند نگهدارندهای برای آن فندق عمل میکنند. این تصویر نشان دهندهی ارتباط عمیق و مهم بین مادر و فرزند است.
هوش مصنوعی: چشمهای او به شکل بادام است و به همین خاطر به خاطر زیباییاش به گل تشبیه شده است. این زیبایی باعث شده که چهرهاش مانند گلی خوشبو و دلانگیز شود.
هوش مصنوعی: غنچهای که هنوز باز نشده، با این حال، از او صدای زیبا و دلنشینی به گوش میرسد. این نشاندهندهی زیبایی و شکوهی است که در وجودش نهفته است و شایستهی تحسینهای بسیار است.
هوش مصنوعی: هرچه در دنیا وجود دارد، چه خوب و چه بد، در بالا و پایین، همه چیز از توست. ای تو، مظهر همه چیز.
هوش مصنوعی: هر چه میخواهی انجام بده، زیرا هیچکس توانایی گفتن آن را ندارد. بنابراین، این کار را انجام بده یا آن کار را.
هوش مصنوعی: ظاهر امر مشخص است؛ ای کسی که در جستجوی حقیقتی روشن هستی، از چراغی که نورش کم است، غافل مباش.
هوش مصنوعی: این جمله به این معناست که زیبایی و شگفتی خاصی که به طاقدیس بخشی از وجود او داده شده، باعث شده است که دلها را به خود جذب کند و در نهایت همه آنها در دام این جذابیت گرفتار شوند.
هوش مصنوعی: اگر صد کتاب دیگر هم به آن اضافه شود، مهم نیست؛ چون حقیقت شیرین خداوند در آن نهفته است.
هوش مصنوعی: سخن این است که با صداقت و از عمق دریا، وضعیت یک عارف را به یادگار برای دیگران بگویید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.