دیده ی آغاز بین بر کنده باد
تا ابد از خاک و خارا کنده باد
این سخن بگذار و سیم کن بیان
گفت سیم آنکه اندر خاکدان
هر گروهی بینی اندر خانه ای
جمع گشته گرد یک دیوانه ای
چونکه او را دنگ و ابله دیده اند
جملگی بر ریش او خندیده اند
کرده آن بیچاره را دنبال دند
می کنندش همچو گولان ریشخند
آن یکش گوید که ای بابای من
وان یکی دیگر زهی مولای من
آن یکی جد خواندش و آن یک پدر
وین برادر عم و خالش آن دگر
آن یکش گوید تویی شوی عزیز
گویدش آن یک تورا هستم کنیز
زین فسون چندین بر آن مسکین دمند
تا دهد بیچاره گردن در کمند
دین و ایمان در ره ایشان نهد
از پی آرام ایشان جان دهد
ای بسا شبها به روز آرد به رنج
ای بسی روزان کند شب در شکنج
تا به شبها خواب ایشان خوش بود
تا طعام روزشان دلکش بود
تیغها بر سر خورد از نیک و بد
تا کلاهی بر سر ایشان نهد
ای بسا آتش برافروزد بجان
تا کند روشن چراغ بزمشان
خوایش را بر آب و بر آتش زند
بی محابا با تن به دریا افکند
بس بیابانها نوردد در طلب
بس دهد شبگیر و ایوارش تعب
تا کند آماده نان و آبشان
تا دهد ترتیب خانمانشان
گه خری گردد دهد تن زیربار
گه شود گاو و رود اندر شیار
مانده ام حیران و سرگردان درین
هیچ دانا را ندیدم این چنین
چون شنیدند این بیان را آبیان
با حکایت گو بگفتند ای فلان
آن ستمکاران کنند آیا رها
هیچگه دامان آن بیچاره را
گردنش پیوسته باشد در کمند
یا به او گاهی ترحم می کنند
سال و مه باشد به زندانشان اسیر
یا بود گاهی ز حبس او را گزیر
گفت نی نی پای او در بند نیست
گردنش هم در خم آوند نیست
می رود هرجا که خواهد بی سخن
گاه مصر و گاه شام و گه یمن
آبیان گفتند چون باشد چنین
پس نبگریزد چرا آن مستکین
چون نباشد پای او اندر جدار
نزد ایشان از چه رو دارد قرار
می نبگریزد چرا از چنگشان
تا شود فارغ ز عار و ننگشان
گفت منهم زین بسی در فکرتم
حیرت اندر حیرت اندر حیرتم
همچو من کاندر تحیر ای مهان
مانده ام از کار و بار مردمان
کاین چه سرگردانیست و پیچ و تاب
وین چه خودسوزی و رنج بیحساب
ای چه جهل است و چه حمق بیکران
سوختن خود را ز بهر دیگران
دیگران در فکر کار و بار خود
در خیال رونق بازار خود
تو ز خود کرده فرامش روز و شب
بهر ایشان در عنا و در تعب
آتشی از حبشان افروختی
خویشتن را اندر آتش سوختی
گر خری داری که گه بارش کنی
گاه جو بدهی و تیمارش کنی
بهر ایشان تو خری بی اشتباه
لیکن ایشان نی دهندت جو نه کاه
هان و هان تا فرصتی باقیست خیز
پیش گیر ای جان من راه گریز
دست و سر باید اگر اقدام کرد
هفتصد پای دگر هم وام کرد
هم قدم کن دست و سر را ای پسر
واکن از هم زانچه گفتم بیشتر
نیمه کن شب را و بگریز از میان
از قفا میکن نظر تا قیروان
چونکه رفتی از میانشان ای عزیز
می گریزو می گریزو می گریز
ای مسلمانان فغان زین دشمنان
دشمنان عمر گاهی جان ستان
دشمنان دوست اما نامشان
هم ز خون ما لبالب جامشان
آبشان از اشک چشم ماستی
شیره ی جانهایشان حلواستی
این یکی را نام فرزند عزیز
می نبیند در تو الا تیز تیز
یعنی ای بابا تو تاکی مانده ای
کل نفس ذائقه نشنیده ای
اینک آمد نوبت ما ای پدر
بایدت بستن کنون بار سفر
ذکرشان جز مردن بابا مدان
فکرشان جز غارت یغما مدان
می کنند این طفلکان دل فروز
در حساب ارث بابا شب به روز
آن یکی دیگر بود همخواب و جفت
محرم پیدا و پنهان خورد و خفت
روز گیرد از تو رخت و نان و آب
شب سماع و بوسه و پهلو و خواب
روز خواهد مال و ایمان تورا
شب بکاهد آن جلب جان تورا
روزها در جنگ و دعوا و طلب
بهر حمدان مهربان گردد به شب
العیاذبالله از یکشب جماع
کم شود فردات غوغا و نزاع
صبح خاتون را ببینی در غضب
چین بر ابرو پچ پچ اندر زیر لب
بسته درها طفلکان بی نان و آب
با همه خاتون بدشنام و عتاب
خود تو در کنجی همی گردی نهان
می نیارد کس برایت آب و نان
بگذرد روزت چنین تا شب مگر
طی دعوا را بفرماید ذکر
می نهد صدگونه تهمت و افتورا
نزد قاضی آن ستیزه مر تورا
ای دو صد نفرین به زنهای نکو
از زن بدخو نباید گفتگو
ای برادر آن زن و فرزند بین
هیچ دشمن باشد آیا اینچنین
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این متن به نقد رفتار و تفکر انسانها پرداخته و به طور خاص وضعیت افرادی را توصیف میکند که همه زندگی خود را صرف خدمت به دیگران میکنند، در حالی که خود از زندگی و آسایش بیبهرهاند. شاعر به تناقضاتی اشاره میکند که انسانها به خاطر عشق و محبت به دیگران با خودشان دارند؛ آنها به جای آنکه به فکر خوشبختی و آرامش خود باشند، در سختی و فشار برای دیگران زندگی میکنند.
شاعر با توصیف مثالی از یک دیوانه که تحت تمسخر و مسخره دیگران قرار میگیرد، به نقد جامعه و رفتار مردم میپردازد. او به جزئیات زندگی افرادی میپردازد که به عشق دیگران، خود را در معضلات و دشمنیها گرفتار کردهاند و سرانجام به این نتیجه میرسد که ترک این وضعیت و نگرانی از زندگی دیگران، بهترین گزینه است.
در نهایت، شاعر به نتایج چنین خودسوزی و فدای خود در مقابل دیگران اشاره میکند و از شنوندگان میخواهد تا مراقب باشند و برای خود نیز ارزش قائل شوند.
هوش مصنوعی: چشم آغازین را به فضایی باز و پر از نور بگشا تا همیشه از خاک و سنگ جدا باشد.
هوش مصنوعی: این صحبت را کنار بگذار و به استدلال و بیان روشن بپرداز، همان کسی که در دنیای خاکی زندگی میکند.
هوش مصنوعی: هر گروهی را میبینی که دور یک دیوانه جمع شدهاند.
هوش مصنوعی: چون او را احمق و نادان تصور کردهاند، همه بر او تمسخر کرده و به او میخندند.
هوش مصنوعی: آن بیچاره را به دنبال دند میبرند، مانند گولان که به تمسخر میخندند.
هوش مصنوعی: یک نفر میگوید: ای پدر من، و نفر دیگر با احترام میگوید: چه بزرگمقدار و همایون من.
هوش مصنوعی: او یک نفر را جد میداند، دیگری را پدر، این یکی برادر و عم و خالهاش است و آن یکی دیگر.
هوش مصنوعی: یکی از آنها میگوید: «تو عزیز منی» و دیگری پاسخ میدهد: «من هم برای تو مانند کنیز هستم که خدمتت میکنم.»
هوش مصنوعی: چندین جادو و فریب در مورد آن بیچاره وجود دارد تا او را در دام بیندازند و به زانو درآورند.
هوش مصنوعی: در مسیر آنها، دین و ایمان به دنبال آرامش آنها است و جان خود را فدای آنها میکند.
هوش مصنوعی: بسیاری از شبها با زحمت به روز میرسند و همچنین بسیاری از روزها در فشار و سختی به شب بدل میشوند.
هوش مصنوعی: آنها تا شبها خواب آرامی داشته باشند و روزها هم غذایی خوشمزه و لذتبخش خورده باشند.
هوش مصنوعی: تیغها بر سر درگیریهای خوب و بد فرود آمد تا این که کسی کلاهی بر سر آنها بگذارد.
هوش مصنوعی: گاهی ممکن است کسی با تمام وجودش تلاش کند تا نور و روشنی را برای دیگران به ارمغان بیاورد، حتی اگر این تلاشها بر خودش دشواریهایی به همراه داشته باشد.
هوش مصنوعی: او بدون هیچ نگرانی و ترسی، خود را به آب و آتش میزند و با جسارت به دریا میافتد.
هوش مصنوعی: شخصی در پی چیزی در میان بیابانها سفر میکند و در این راه، شبها تا دیروقت کار میکند و سختیها را متحمل میشود.
هوش مصنوعی: تا وقتی که برای تهیه نان و آبشان آماده شود، تا وضعیت خانه و خانوادهشان را ساماندهی کند.
هوش مصنوعی: بعضی وقتها انسان مانند الاغ بار میکشد و زیر بار زحمت میرود و در مواقع دیگر مانند گاو میشود و به راه خود ادامه میدهد.
هوش مصنوعی: در حال حاضر در وضعیتی سردرگم و حیرتزده ماندهام و کسی را که به اندازهی این فرد دانا باشد، ندیدهام.
هوش مصنوعی: وقتی این سخنان را شنیدند، کسی که داستان را روایت میکرد، به شخصی گفت: «ای فلانی،».
هوش مصنوعی: آیا آن ستمگران رها خواهند کرد، هیچگونه ای، دامان آن بیچاره را؟
هوش مصنوعی: او همیشه در بند و گرفتار است، یا گاهی بر او ترحم میشود.
هوش مصنوعی: سال و ماه در زندان آنها در بند است، یا گاهی از حبس او را رهایی است.
هوش مصنوعی: میگوید که پای او آزاد است و گردنش هم در محدودیت قرار ندارد.
هوش مصنوعی: او بدون هیچ حرف و سخنی به هر جا که بخواهد میرود؛ گاهی به مصر، گاهی به شام و گاهی به یمن.
هوش مصنوعی: آبیان (آبها) گفتند: اگر چنین باشد، پس چرا آن ناتوان (مستکین) فرار نکند؟
هوش مصنوعی: وقتی او در دیوار جایی ندارد، پس چرا این افراد در مقابل او آرامش دارند؟
هوش مصنوعی: چرا می باید که شراب از دست آنها بگریزد تا از عیب و نقصشان رهایی یابد؟
هوش مصنوعی: من نیز از این موضوع بسیار در فکر هستم و در تعجبی عمیق فرورفتهام.
هوش مصنوعی: من نیز مانند شما، ای بزرگان، در حیرت ماندهام از کارها و رفتارهای انسانها.
هوش مصنوعی: این چه وضعی است که انسان در آن سرگردان و آشفته است و چرا اینقدر در خود میسوزد و رنج بیپایانی را تحمل میکند؟
هوش مصنوعی: چه نادانی و چه بیخردی است که خود را به خاطر دیگران به آتش بکشی؟
هوش مصنوعی: دیگران در حال فکر کردن به کار و زندگی خود هستند و در آرزوی پیشرفت و موفقیت در کسب و کارشان به سر می برند.
هوش مصنوعی: تو به خاطر دیگران از خود غافلی و شب و روز را در سختی و عذاب میگذرانید.
هوش مصنوعی: تو با عشق آنها آتشی به وجود آوردی و خودت هم در همین آتش سوختی.
هوش مصنوعی: اگر مالی داری که گهگاهی از آن بهرهبرداری میکنی، باید گاهگاهی هم به آن رسیدگی کنی و برایش هزینه کنی.
هوش مصنوعی: برای آنها تو مانند یک خری هستی که هیچ اشتباهی نمیکنی، اما آنها نه به تو جو میدهند و نه کاه.
هوش مصنوعی: ای جان من، تا هنوز فرصتی هست، به خود بیا و اقدام کن، زیرا ممکن است زمانی برای فرار از این وضعیت نباشد.
هوش مصنوعی: اگر قرار است که کاری انجام دهی، به جز دست و سر، باید از هفتصد راه و روش دیگر هم بهرهبرداری کنی.
هوش مصنوعی: ای پسر، به هم بیاور دست و سر را و از آنچه گفتم بیشتر متوجه باش.
هوش مصنوعی: نیمه شب را بشکن و از میانه فرار کن. به عقب نگاه کن تا قیروان را ببینی.
هوش مصنوعی: وقتی تو از جمع آنها رفتی، ای عزیز، من فرار میکنم، فرار میکنم، فرار میکنم.
هوش مصنوعی: ای مسلمانان، به حال خود بیندیشید و از این دشمنان که با شما در ستیز هستند، به شدت نگران باشید، زیرا آنها در مواقعی جان شما را نیز میستانند.
هوش مصنوعی: دشمنان ما دوستان ما هستند، اما نامشان به قدری از خون ما پر است که مانند جامی پر از مایه دریده میشود.
هوش مصنوعی: آب آنها از اشکهای ماست و شیرینی جانهایشان مانند حلواست.
هوش مصنوعی: این فرد در تو فرزند گرامی و نازنینی را میبیند که به شدت تیز و زیرک است.
هوش مصنوعی: این عبارت به این معنی است که شخص گوینده به دیگران میگوید که چرا هنوز هم در جایگاه قدیمی خود ماندهاید و تجربههای جدید و احساسات تازه را نچشیدهاید. به نوعی به عدم تغییر و پیشرفت در زندگی اشاره میکند.
هوش مصنوعی: حالا وقت آن رسیده که من عزم سفر کنم، ای پدر، وقت آن است که بار سفرم را ببندم.
هوش مصنوعی: فکر نکنید که آنها تنها به یاد مرگ هستند و در اندیشهای جز دزدی و چپاول نمیباشند.
هوش مصنوعی: این بچهها شب و روز به فکر تقسیم ارث پدرشان هستند و دلهایشان به عشق و امید مشغول است.
هوش مصنوعی: یک دیگری وجود داشت که با او همخوابی و نزدیکی داشت. او در حالتی آشکار و پنهان غذا خورد و خوابید.
هوش مصنوعی: روزها از تو خواسته شده که کار و زندگی را پیش ببری و تأمین نیازهای اولیه مانند غذا و آب را انجام دهی، اما شبها وقت لذت بردن، نابودی خستگی، بوسیدن و خوابیدن است.
هوش مصنوعی: روزها باعث افزایش مال و ایمان تو خواهند شد، اما شبها آن آرامش و توانایی روحی تو را تحت تأثیر قرار میدهند.
هوش مصنوعی: در طول روزها درگیر جنگ و نزاع هستند، اما شب که میرسد، مهربانی و محبت حمدان ظهور پیدا میکند.
هوش مصنوعی: به خدا پناه میبرم که اگر یک شب نزدیکی کمتر شود، فردا غوغا و دعوا به پا میشود.
هوش مصنوعی: صبح که خاتون را ببینی، میبینی که در حالت خشم ابروهایش چروک شده و زیر لب به آرامی چیزی میگوید.
هوش مصنوعی: در اینجا توصیف وضعیتی است که در آن درها به روی کودکان بسته شده و آنها در شرایطی سخت و بدون غذا و آب به سر میبرند. همچنین، تاکید میشود که با مادرانشان نیز به گونهای توهینآمیز و با سرزنش رفتار میشود.
هوش مصنوعی: تو در گوشهای پنهان شدهای و هیچکس به فکر تامین نیازهای تو نیست.
هوش مصنوعی: روز تو باید به همین شکل بگذرد تا شب فرا برسد، شاید دعوا را حل کند و یاد خدا به میان آید.
هوش مصنوعی: او به قاضی بسیاری از اتهامات و افتراها را علیه تو میزند.
هوش مصنوعی: در اینجا بیان میشود که نباید درباره زنان بدرفتار صحبت کرد، چرا که زنان نیکو و خوب ارزش بیشتری دارند و مهمتر از آنها هستند.
هوش مصنوعی: این بیت به این معناست که ای برادر، آیا میتوانی تصور کنی که دشمنی میان زن و فرزند وجود داشته باشد؟ این سؤال به بیان ایدهای میپردازد که روابط خانوادگی و عاطفی باید فراتر از خصومتها باشد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.