آنچه خواهد بر تو فرزند و زنت
کافرم گر میپسندد دشمنت
با رفیق خود یکی گفت ای پسر
کاشکی بُکْشد مرا شخصی پدر
تا برم هم ارث و هم گیرم دیت
از پدر بهتر بود این منفعت
پاسخش داد آن دگر یک کی قرین
من پدر را مینخواهم اینچنین
بلکه می خواهم که چشمانش نخست
برکنند و یک دیت گیرم درست
پس ببرندش دو گوش حق نیوش
یک دیت دیگر بگیرم بهر گوش
بینیش را پس ببرند و از آن
پس ببرندش دو لب آنگه زبان
پس جدا سازند دستانش ز تن
پایهایش پس ببرند از بدن
پس ذکر پس خصیتینش را برند
پس کشندش جان من فارغ کنند
تا دیت گیرم برای هر کدام
پس ستانم ارث او را بالتمام
بر تو ای فرزند بادا آفرین
میتوان پرورد فرزندی چنین
میتوان کردن تن و ایمان و جان
رهن ایشان ای رفیق مهربان
ای خدا پایی عطا کن تندرو
تا برآرم خویشتن را زین گرو
هم برآرم گردن خود از کمند
هم بیندازم ز پای خویش بند
دوستی با این گروه است ای فلان
دوستی پادشه با زنگیان
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
در این متن، گفتگو میان دو نفر دربارهٔ ارث پدری به تصویر کشیده شده است. یکی از آنها آرزو دارد که پدرش به دست کسی کشته شود تا هم ارث ببرد و هم دیه بگیرد. دیگری میخواهد که هر بار اندامی از پدرش را ببُرند تا برای هرکدم دیه بگیرد و در پایان هم او را بکشند تا هم دیه بگیرد و هم به ارث پدری برسد. این گفتگو به نوعی آزمندی و بیوفایی زن و فرزند را نشان میدهد.
آنچه که زن و فرزندت برای تو میخواهند، دشمنت هم نمیپسندد.
یکی به دوستش میگفت: ای پسر، کاش کسی پدرم را بِکُشد.
تا هم ارث ببرم و هم دیه بگیرم، که این سودش برای من از پدر بیشتر است.
آن یکی هم پاسخ داد: ای دوست! من چنین چیزی برای پدرم نمیخواهم.
بلکه میخواهم که نخست چشمانش را درآورند و من درستی، یک دیه بگیرم.
سپس دو گوش حق نیوش او را بِبُرند و من از بهر آنها دیهٔ دیگری بگیرم.
آنگاه بینی او را ببُرند و سپس لبهایش را و آنگاه زبان او را.
دستانش را از تن جدا کنند و سپس پاهایش را از بدنش جدا کنند.
سپس آلت تناسلی و بیضهها را ببُرند و آنگاه او را بکشند و جان مرا آزاد کنند.
تا برای هرکدام دیه بگیرم و دست آخر ارث او را کامل بستانم.
برتو آفرین باد ای فرزند! چنین فرزندی میتوان پرورد!
ای دوست مهربان! میتوان تن، ایمان و جان را فدای ایشان کرد.
خداوندا پایی تند رو به من بده تا خود را از این وابستگی رها کنم.
گردن خود را نیز از کمند برهانم و بند از پای بیندازم.
دوستی با این گروه، مانند دوستی پادشاه با زنگیان است.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.