بخش ۲۱۹ - خطاب آمدن به ابراهیم قَدْ صَدَّقْتَ الرُّؤْیا و فدا آمدن به جهت اسماعیل
بود با خنجر خلیل اندر عتاب
کآمد از اقلیم لاهوتش خطاب
کای خلیل ای جمله خوبان را امام
صدهزار احسنت صدقت المنام
امتثال امر ما کردی درست
ما همین فرموده بودیم از نخست
از برای امتحان بود و یقین
ابتلا بود ابتلایی بس متین
امتحان بود از برای غیر من
من نخواهم امتحان ای مؤتمن
نام نیکت خواستم اندر جهان
در جهان جسم و در اقلیم جان
خواستم در عالم غیب و شهود
از عبادت فاش گردد آنچه بود
مقتضای فیض و لطف بیکران
کشف استعداد باشد از نهان
قوه را خواهد عتاب انکشاف
تا به فعلیت درآید در مصاف
در سویدای نهادت این سؤال
بود پنهان همچو بدری در همال
از عنایت خواستم گردد عیان
تا شود از نور او روشن جهان
تا ابد تابنده باشد نور تو
شور افتد در جهان از شور تو
شور جانبازان بود شور عجب
بحر و بر را آورد اندر طرب
بلبل شوریده ای در گلستان
شور اندازد به جان بلبلان
جمله مرغان را به فریاد آورد
عشق پنهان جمله را یاد آورد
سوته جانی در میان انجمن
آتش اندازد به جان مرد و زن
یک سر شوریده گر سر بر کند
شور در صد شهر و صد ده افکند
چون شود آشفته در شهری سری
شور اندازد میان کشوری
ای خوش آن شوریده ی بی بال و پر
نه شناسد سر ز پا نه پا ز سر
ای خوشا وقت و قبای ژنده اش
وان هوای مرده ی جان زنده اش
ای خوشا حال پریشانان زار
سینه های ریش و دلهای فکار
ای خوشا دلهای گرم سوزناک
ای خوشا آن سینه های چاک چاک
ای خدا خواهم سر شوریده ای
چشم نمناکی دل تفتیده ای
بوریای کهنه کنج خلوتی
تا یکی شوریده حالی صحبتی
ای خدا خواهم دل دیوانه ای
خلوتی در گوشه ی ویرانه ای
تا به یاد دلکش جانانه ای
سر کنم من ناله ی مستانه ای
گوشه ای خواهم به یاد دلبری
زیر بال خود کشم یکدم سری
ای خدا خواهم دل آشفته ای
اوف بر روی دو عالم گفته ای
دامن کوهی پریشان همدمی
تا بگویم از پریشانی دمی
تا توانی با پریشانان نشین
صحبت شوریدگان را برگزین
همنشینی شان از ایشانت کند
صحبت نیکان ز نیکانت کند
دور از این افسردگان خام شو
دور از این هنجار نافرجام شو
صحبت تنبل تورا تنبل کند
همسری باکل سرت را کل کند
گر روی گرمابه با گر گر شوی
مدتی با خر نشینی خر شوی
ور نیابی سوته جانی در جهان
رو ازین افسرده جانان شو نهان
دور شو از این گروه دیوسار
زین نفس سردان خدایا الفرار
از خدا میخواه توفیق طلب
تا تورا اندر طلب بخشد طرب
آتشی بر خار و خاشاکت زند
خنجری بر سینه ی چاکت زند
نار او پا تا بسر نورت کند
زخمهایش حی دیهورت کند
خنجری بی زخم و بیرنج و شکنج
بهر اسماعیل شد دریای گنج
تا ابد نامش ذبیح الله شد
شاه آدم بلکه شاهنشاه شد
در تبارش شاهی و پیغمبری
شد مخلد تا بروز داوری
زخمی ار بودی نمی دانم چه بود
وه چه در بر روزگارش می گشود
هیچ رنجی در رهش بی گنج نیست
بی نصیب آنکس که او را رنج نیست
نیش بیصد نوش در این راه نیست
نیست خاری کش گلی همراه نیست
بی عطا هرگز گدا ز اینجا نرفت
دزد از این خانه بی کالا نرفت
صورت خدمت کنی مزد آورند
ناروا جنس آوری نیکو خرند
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این متن به توصیف یک گفتگوی عمیق بین خلیل (حضرت ابراهیم) و خداوند میپردازد. خلیل به عنوان امام خوبان مورد خطاب قرار میگیرد و به او یادآوری میشود که امتحانی که از او گرفته شده، برای تقویت ایمان و اثبات قابلیتهای او بوده است. خداوند خواهان نشان دادن نور و فضیلت خلیل در جهان است و این امر از طریق عبادت و اطاعت از او حاصل میشود.
نویسنده به شور و عشق در دلهای آشفته و دیوانه اشاره میکند و نیازی به ارتباط با شوریدگان و دیوانگان دارد. او به این نکته تأکید میکند که همنشینی با افراد نیک و شاداب روح را تقویت میکند و باید از کسانی که روح و جان انسان را کسل میکنند دوری کرد.
در نهایت، نویسنده براساس مثالهایی از شخصیتهای بزرگ و الهی تأکید میکند که رنج و آزمایشها در مسیر خدمت و پیروی از خداوند، به پاداشهای بزرگ و نامهای نیک منجر میشود. بلا و رنج در این مسیر، در واقع نشانههایی از قرب الهی و بزرگداشت است.
هوش مصنوعی: خلیل با خنجر در حال سرزنش بود و از سرزمین الهی اش پیامی رسید.
هوش مصنوعی: ای خلیل، تو امام تمام خوبان هستی و صد هزار درود بر تو، خواب تو از همه زیباتر است.
هوش مصنوعی: تو به درستی دستورات ما را اجرا کردی؛ ما از ابتدا همین را خواسته بودیم.
هوش مصنوعی: این تجربه برای آزمایش بود و حقیقتاً یک آزمایش با اهمیت و جدی محسوب میشد.
هوش مصنوعی: این امتحان برای دیگران بود و نه برای من. من نیازی به امتحان ندارم ای شخص مورد اعتماد.
هوش مصنوعی: خواستم که نام نیکت را در دنیا بگویم، هم در دنیای مادی و هم در دنیای روح.
هوش مصنوعی: میخواستم در دنیای ناپیدا و پیدا، از طریق عبادت بفهمم که چه چیزهایی وجود دارد.
هوش مصنوعی: بخشش و لطف فراوان ایجاب میکند که استعدادهای پنهان آشکار شوند.
هوش مصنوعی: قدرت باید از درون خود به بروز و ظهور برسد تا بتواند در شرایط چالشبرانگیز و رقابتی، به عمل و نتیجهگیری واقعی دست یابد.
هوش مصنوعی: در عمق وجود تو، سوالی پنهان است مشابه درخششی که در دل دریایی آرام نهفته است.
هوش مصنوعی: من از لطف خدا خواستم که حقیقت نمایان شود تا با نور او جهان روشن و روشنتر گردد.
هوش مصنوعی: نور تو همیشه درخشنده و پایدار خواهد بود و از این درخشش تو، سرور و شوق در جهان ایجاد خواهد شد.
هوش مصنوعی: شور و هیجان نیروهای جنگی به شدت احساس میشود و این شور و نشاط، دریا و زمین را نیز به وجد آورده است.
هوش مصنوعی: پرندهای عاشق و سرمست در باغی شاداب، با نغمههای خود شوری به جان سایر پرندگان میآورد.
هوش مصنوعی: عشق مخفی باعث شد تا تمام پرندگان به صدا درآیند و همه را به یادآوری وادار کرد.
هوش مصنوعی: یک انسان غمگین و دلشکسته در جمع دیگران با حرفها و رفتارهایش آتش عشق و احساس را در دل مردان و زنان روشن میکند.
هوش مصنوعی: اگر یک انسان دیوانه و شیدا از خود بیخود شود، شور و هیجانش میتواند در صد شهر و صد روستا پخش شود و تأثیر زیادی بر جای بگذارد.
هوش مصنوعی: وقتی که در یک شهر کسی دچار آشفتگی میشود، آن فرد میتواند ایجاد هیجان و شور و حال در عرض کشور کند.
هوش مصنوعی: ای کاش آن عاشق شوریده حال بیپر و بال را داشتم که نه فرق بین سر و پا را میشناسد و نه به تفاوت آنها توجهی دارد.
هوش مصنوعی: چه خوب است زمان و پوشش ساده او و چه زیبایی در هوای خاموشی که روح را زنده میکند.
هوش مصنوعی: خوشا به حال کسانی که در وضعیت سخت و نگران به سر میبرند، با دلهای پر از دغدغه و سینههایی زخمخورده.
هوش مصنوعی: چه خوب است دلهای گرم و پرشور و سینههای شکافدار و سرشار از احساس.
هوش مصنوعی: ای خدا، میخواهم یک سر عاشق و دیوانه داشته باشم، با چشمی پر از اشک و دلی که به شدت داغ و بی تاب است.
هوش مصنوعی: یک قالی کهنه در گوشهای از اتاق بگذار تا کسی که دیوانهوار فکر میکند، به تو گفتوگویی انجام دهد.
هوش مصنوعی: ای خدا، میخواهم دلی سرشار از عشق و دیوانگی داشته باشم، در محلی دنج و آرام، دور از شلوغی و حاشیههای زندگی.
هوش مصنوعی: من برای یادآوری زیبایی دلربا و محبوبم، نالهای حاکی از شوق و سرمستی سر میدهم.
هوش مصنوعی: برای یادآوری محبوبی، در گوشه ای نشسته و دمی سر بر بال خود می گذارم.
هوش مصنوعی: ای خدا، خواهان دلی پریشانم، به خاطر تو که برتری بر همه موجودات جهانی.
هوش مصنوعی: در دامن کوه، جایی آرام و دلنواز برایم فراهم است تا بتوانم از دلتنگی و پریشانیهای خود بگویم.
هوش مصنوعی: تا جایی که میتوانی، در جمع کسانی که در حالتی نا آرام و ناآسوده هستند بگذران و با افرادی که در حال و هوای عشق و شوق هستند، گفتگو کن.
هوش مصنوعی: دوستی و همنشینی با افراد خوب، انسان را به خوبیهای بیشتری دعوت میکند و رفتار و گفتار نیکو را در او تقویت میکند.
هوش مصنوعی: از افرادی که ناامید و افسرده هستند دوری کن و از محدودیتها و قواعدی که به نتیجه خوبی نمیانجامند فاصله بگیر.
هوش مصنوعی: گفتگو با انسانهای تنبل تو را نیز تنبل میکند و ارتباط با کسی که تمام توجهش به تو است، باعث میشود که احساس سنگینی و دلسردی کنی.
هوش مصنوعی: اگر مدتی در کنار انسانهای نادان باشی، خودت هم به همان رفتارها و ویژگیهای آنها عادت میکنی و مانند آنها میشوی.
هوش مصنوعی: اگر در این دنیا نتوانی کسی را پیدا کنی که تو را درک کند، بهتر است از این افراد ناامید و افسرده بگریزی و خود را پنهان کنی.
هوش مصنوعی: از این گروه که مانند دیوان به نظر میرسند، دوری کن و از این نفسهای سرد و بیروح فرار کن، کاش خداوند کمک کند.
هوش مصنوعی: از خدا بخواه که به تو توفیق دهد تا در جستجوی او، خوشحالی و شادابی را نصیبت کند.
هوش مصنوعی: آتش به علفهای خشک و بیفایدهات میزند و همچنین خنجری بر سینهات فرود میآورد.
هوش مصنوعی: آتش عشق تو تا پایم میسوزد و زخمهایش به شدت مرا آزرده خاطر میکند.
هوش مصنوعی: خنجری که نه زخم میزند و نه درد و رنجی به همراه دارد، برای اسماعیل تبدیل به دریایی از گنج و ثروت شده است.
هوش مصنوعی: تا ابد نام او، که ذبیحالله است، در تاریخ باقی خواهد ماند و او به عنوان شاه آدمیان و حتی شاهنشاه شناخته میشود.
هوش مصنوعی: او از خانوادهای سرشناس و بزرگ به دنیا آمده و به همین خاطر در روز قیامت و در زمان حسابرسی به مقام جاویدان خواهد رسید.
هوش مصنوعی: اگر زخمی وجود داشت، نمیدانم چه وضعیتی به او میرسید و چه دورانی را تجربه میکرد.
هوش مصنوعی: هیچ دردی در مسیر او بی پاداش نیست و کسی که از تلاش و زحمت دوری کند، به پاداشی نخواهد رسید.
هوش مصنوعی: در این مسیر، خوشی بدون رنج پیدا نمیشود و در آنجا که گل وجود دارد، خار هم هست.
هوش مصنوعی: هیچ گدا هرگز بدون دریافت هدیه و بخشش از این جا نرفته است، و دزد نیز هرگز بدون به سرقت بردن چیزی از این خانه بیرون نرفته است.
هوش مصنوعی: اگر کسی در خدمت به دیگران باشد، مزد او را به ناحق نمیدهند و جنس خوب را به درستی میخرند.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.