آستین بالا فکند و با طرب
چهره خندان و تبسم بر دو لب
با قد خمگشته و موی سفید
کارد محکم بر گلویش میکشید
شد بلند از حلقهٔ کروبیان
غلغل احسنت در هفت آسمان
در تماشا سربهسر خیل ملَک
سر برآوردند ز آفاق فلک
سرکشیدند از صوامع قدسیان
در قصور بی قصور لامکان
نغمهٔ احسنت و بانگ آفرین
شورشی انداخت در چرخ برین
در تماشا جمله زان پیر صفا
درکشیدن کارد بر نای و قفا
هرچه خنجر میکشیدش بر گلو
مینبرید آن سر مویی ازو
نی برید و نی رگی هم ریش شد
خاطر آن باوفا پرغیش شد
گفتش اسماعیل کی جان پدر
چونکه بر رخسار من داری نظر
مهر روی من مگر زان سوی تو
میرباید قوت بازوی تو
قوت تن از نشاط دل بود
روح حیوانی ز دل حاصل بود
چونکه روح افسرده دل افسرده شد
روح چون افسرده شد دل مرده شد
از دل افسرده نشاط تن رود
با دل غمناک شادی کی بود
چون شود افسرده دل بی گفتگو
میشود افسرده پا و دست او
بلکه یک افسرده دل در محفلی
می کند افسرده آنجا هر دلی
ای پدر بر خاک نه رخسار من
تا نبیند دیده ات دیدار من
بر قفایم خنجر خونریز نه
بیش از این در امر حق مهلت مده
اینچنین کرد و بسی خنجر کشید
آن کشیدن را اثر نامد پدید
گفت نوک خنجرت را ای پدر
بر قفای من فرو بر زودتر
نوک خنجر بر قفای او فشرد
نی فرو شد نی سر مویی سترد
شد خلیل الله به خنجر خشمناک
خنجر افکند از غضب از کف به خاک
کین چه حال استت که اکنون شد پدید
شد کجا سر و انزلنا الحدید
گو چه شد آن آب آتش خای تو
آن لب تیز و دم بُرّای تو
آلت قهری چه شد قهاری ات
ابر خونباری چه شد خونباری ات
گفت معذورم بدار ای بوالکرم
گر نه در دست تو فرمان می برم
تو همی گویی ببر لیکن ز غیب
آیدم هر دم ندا بی شک و ریب
حق همی گوید مبر این نای را
خون مریز آن فرق فرقدسای را
آلتم من بی خبر از کار خود
نی ز خود آرام و نی هنگار خود
گر بگوید حق ببر افلاک را
چاک سازم هم فلک هم خاک را
ور بفرماید مبران آن جناب
نی هوا را می شکافم من نه آب
نی من تنها چنینم ای خبیر
جمله ذرات عالم دان اسیر
پیش حکم حق همه گوشند و چشم
تا چه فرمانشان رسد از مهر و خشم
گر بگوید چرخ را آرام گیر
تا ابد گردد فراموشش مسیر
ور بفرماید زمین کز جا جهد
گام اول بر سر گردون نهد
آب ز امرش آن یکی را جان دهد
وان دگر را بردم ثعبان دهد
گاه از لطفش شود عین الحیات
گه ز قهرش بحر توفان ممات
باد ز امرش گاه گرداند بساط
عالی و سافل دهد گاه اختلاط
گر ز لطفش لقمه ی نانی دهد
لقمه ی نان بنده را جانی دهد
ور دهد از قهر گیرد در گلو
تا به صد خاری ستاند جان او
هر سبب را از مسبب دان اثر
آن سببها را طلسمی در نظر
راست گویم ای رفیق مهربان
جز بهانه نیست اسباب جهان
با مسبب این سببها هیچ نیست
جاهلان را غیر تاب و پیچ نیست
صد سبب را گر کند بیفایده
بی سبب گاهی دهد صد عایده
صد کلیدت گاه نگشاید دری
گه گشاید بی کلیدت کشوری
گه سبب سازد گهی سوزد سبب
از سبب بگذر مسبب را طلب
دست از این اسباب بیحاصل بدار
دامن لطف مسبب دست آر
گر سبب باید سبب ساز تو اوست
بی سبب هم چاره پرداز تو اوست
اندرین وادی خرد سودایی است
عقل حیرانست و سوفسطایی است
عالمی می سوزد و سوزنده کو
مردگانند اینهمه آن زنده کو
آتشی پیداست افزونده کو
سوزد و می سازد این سازنده کو
می کند می سازد این معمار کو
اینهمه خوابند آن بیدار کو
می درد می دوزد این خیاط کیست
این دریدن دوختن از بهر چیست
می درو می دوز دکان تو است
می کن و می ساز ایوان تو است
می کش و می بخش اسیران توایم
هر چه می خواهی بکن آن توایم
در خرابی هات صد آبادی است
در قفای هر غمت صد شادی است
چون تو کشتی در عوض صد جان دهی
وه چه جان صد جان جاویدان دهی
ای خوشا آن کشتن و انداختن
وان دریدنها و ویران ساختن
در پس هر کشتنی صد زندگی ست
هر دریدن را دو صد دوزندگی ست
کرد ویران پس عمارت می کند
وان عمارت را زیارت می کند
آه اگر باشد دریدنها ز خود
می نگیرد بخیه اینها تا ابد
آه از آن ویرانی کز خود بود
تا ابد نام عمارت نشنود
مژده ی احیاء عندالرب از آن
بهر این اخلد الی الارض مهان
این حکایت مدتی خواهد مدید
بهر اسماعیل قربانی رسید
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این متن، داستان قربانی کردن اسماعیل توسط پدرش ابراهیم (خلیل الله) روایت میشود. ابراهیم با چهرهای خندان و حالی شاداب، کارد را بر گلوی اسماعیل میکشد، اما به رغم همه تلاشها، هیچ آسیبی به او نمیرسد. ابراهیم در حین اینکه کارد را بر گلوی فرزندش میگذارد، از او میپرسد که آیا او چیزی از جان پدرش میداند. اسماعیل با اشاره به اینکه روح دل شاداب است و دل شاداب بر تن اثر میگذارد، از پدرش میخواهد که از این کار منصرف شود.
اینجا اشارهای به ارتباط میان دل و جسم و تأثیر روح بر زندگی انسانها نیز وجود دارد. سپس ابراهیم به ناچار باز میگردد و میداند که این عمل به فرامین الهی بستگی دارد. در انتها، ابراهیم متوجه میشود که این قربانی کردن در واقع به معنای ویرانی و سازندگی دوباره است و به او امید بخشیده میشود که در پس هر ویرانی، زندگی دوبارهای نهفته است.
متن بهطور کلی به مفهوم قربانی و رابطه انسان با خدا، قدرت الهی و چگونگی مواجهه با تقدیر میپردازد.
هوش مصنوعی: دستهایش را بالا زد و با شادی و چهرهای خندان و لبخندی بر لبانش ظاهر شد.
هوش مصنوعی: با قامت خمیده و موهای سپید، کارد تیزی بر گلوی او میفشرد.
هوش مصنوعی: صدای تحسین و شگفتی از حلقهٔ فرشتگان به آسمانهای هفتگانه بلند شده است.
هوش مصنوعی: در هنگام تماشا، گروهی از فرشتگان از آسمانها سربرآورده و نمایان شدهاند.
هوش مصنوعی: صومعهنشینان از حالتی روحانی و مقدس خود فراتر رفته و به فضایی بینهایت و بدون محدودیت دست پیدا کردند.
هوش مصنوعی: صدای خوش و زیبای تحسین و ستایش، شور و هیجانی را در آسمان و جهان به وجود آورده است.
هوش مصنوعی: در تماشا کردن، همه از آن پیر باصفا مشغول به کار شدهاند، به گونهای که کارد را بر روی نای و پشت آن میکشند.
هوش مصنوعی: هرچی که به او حمله میکرد و سعی میکرد او را بزند، هیچ آسیبی به او نمیزد و همچنان سالم بود.
هوش مصنوعی: نی بریده و نی رگ در اینجا به حالت غم و درد عاطفی اشاره دارد، بهطوری که دل وفادار پر از اندوه و ناراحتی شده است. در واقع، با بریدن نی و از بین رفتن حالت طراوت و زندگی، دل پر از غم و خاطرههای تلخ میشود.
هوش مصنوعی: اسماعیل گفت: پدر، زمانی که تو به چهره من نگاه میکنی، جانت چگونه است؟
هوش مصنوعی: محبت زیبای تو شاید باعث میشود که قدرت و تواناییت کم شود.
هوش مصنوعی: نیروی جسم از شادی و نشاط درون تأمین میشود و زندگی حیوانی نیز از دل و روح سرچشمه میگیرد.
هوش مصنوعی: وقتی روح آدمی غمگین و افسرده میشود، دل او نیز دچار افسردگی میگردد و وقتی روح افسرده باشد، دل هم حالت مردگی به خود میگیرد.
هوش مصنوعی: وقتی دل آدم غمگین و افسرده است، نمیتوان انتظار شادی و نشاط واقعی را داشت. در چنین حالی، شادی نمیتواند به وجود بیاید.
هوش مصنوعی: وقتی دل انسان غمگین و ناراحت میشود، بیآنکه صحبت کند، حال و وضعیت بدن او نیز تحت تاثیر قرار میگیرد و افسرده میشود.
هوش مصنوعی: یک فرد غمگین در جمعی حضور پیدا میکند و به خاطر حال نگرانکنندهاش، بر روی دیگران نیز تأثیر میگذارد و باعث میشود که آنها نیز احساس غم و ناراحتی کنند.
هوش مصنوعی: ای پدر، صورت من را بر زمین نگذار تا چشمانت قادر به دیدن من نباشند.
هوش مصنوعی: بر پشت من خنجری خونین وجود دارد، پس بیشتر از این در مسأله حق به من مهلت نده.
هوش مصنوعی: او به این صورت عمل کرد و خنجرهای زیادی را به دست گرفت، اما این حرکات تاثیری نداشت و آثارش نمایان نشد.
هوش مصنوعی: گفت پدر، نوک خنجر را به سرعت بر پشت من فرو کن.
هوش مصنوعی: نوک خنجر بر پشت او فشرد و نی به طرز عجیبی فرو رفت و هیچ اثری از مو بر جای نگذاشت.
هوش مصنوعی: خلیل خدا با خنجر خشم خود را مسلح کرد، اما در نهایت خنجرش را به خاطر غضبش از دستش رها کرد و به زمین افتاد.
هوش مصنوعی: این چه حالتی است که اکنون برای تو روشن شده است؟ آیا میدانی سر و کار تو به کجا افتاده و ما آهن را نازل کردهایم؟
هوش مصنوعی: بگو چه شد آن آبی که توانست آتش را خاموش کند، و آن لب تیز و برّندهی تو چه بر سرش آمده است؟
هوش مصنوعی: چرا قدرت تو که مانند طوفان و باران خونی بود، اکنون خاموش شده و اثری از آن نمیبینیم؟
هوش مصنوعی: میگوید اگر به من عذر بدهی، مرا ببخش، وگرنه من تحت فرمان تو خواهم بود و اطاعت میکنم.
هوش مصنوعی: تو میگویی که برو، اما هر لحظه از غیب صدایی به من میرسد که بدون شک و تردید است.
هوش مصنوعی: خداوند میفرماید که این نای را با خون خود آلوده نکن و به آن درد و رنجی نرسان.
هوش مصنوعی: من از وضعیت خود بیخبرم، نه در آرامش هستم و نه در حالت مناسب.
هوش مصنوعی: اگر حق بگوید، من آسمان و زمین را به خاطر او پاره پاره میکنم و هم آسمان را و هم زمین را تغییر میدهم.
هوش مصنوعی: اگر آن بزرگوار دستور دهد، من به جای آب، هوا را میشکافم.
هوش مصنوعی: من به تنهایی ناله میزنم، ای دانای بزرگ؛ همهی ذرات جهان را میشناسی و میدانی که آنها نیز در چنگال اسیری هستند.
هوش مصنوعی: همه چیز در برابر حکم حق گوش به فرمان و چشم براه هستند تا ببینند چه دستوری از عشق یا خشم میرسد.
هوش مصنوعی: اگر چرخ زمان بگوید که آرام بگیر و برای همیشه مسیرش را فراموش کن، یعنی اگر زمان دست از حرکت بکشد.
هوش مصنوعی: اگر زمین بخواهد، تمام تلاشش را میکند تا گام اول را بر روی آسمانها بگذارد.
هوش مصنوعی: آب به فرمان او یکی را زندگی میبخشد و دیگری را به خطر میاندازد.
هوش مصنوعی: گاهی از رحمت و لطف او زندگی به انسان بخشیده میشود، و گاهی با غضبش، مانند دریای طوفانی مرگ و نابودی را به دنبال دارد.
هوش مصنوعی: باد به فرمان خود گاهی سطح زندگی افراد را تغییر میدهد و بین افراد با درجات مختلف از نظر اجتماعی و اقتصادی، گاهی برابری و اختلاط ایجاد میکند.
هوش مصنوعی: اگر از لطف او لقمه نانی به من بدهد، آن لقمه نان جان تازهای به من میبخشد.
هوش مصنوعی: اگر کسی از شدت خشم طوری عمل کند که نفس در گلویش بماند، به اندازه صد خار میتواند جان او را بگیرد.
هوش مصنوعی: هر علتی را میتوان به نتیجهاش مرتبط دانست، مانند اینکه اثر هر علتی به نوعی مانند یک طلسم به نظر میرسد.
هوش مصنوعی: دوست عزیزم، باید بگویم که در این دنیا، جز بهانهها چیز دیگری وجود ندارد.
هوش مصنوعی: جاهلان تنها به نشانهها و نشانههای ظاهری توجه میکنند و از فهم عمیق واقعیتها ناتواناند. آنها فقط میتوانند بر اثرات و سطوح ظاهری تکیه کنند، بدون اینکه به سبب اصلی و مسبب واقعی آنها فکر کنند.
هوش مصنوعی: اگر صد علت و دلیل هم بیفایده باشد، گاه اوقات میتواند به انسان سود و بهرههای زیادی بدهد.
هوش مصنوعی: گاهی ممکن است که با داشتن تمام امکانات و کلیدها، نتوانی در را باز کنی، اما گاهی اوقات ممکن است که بدون هیچ کدام از آنها، به دنیایی جدید و ناشناخته دسترسی پیدا کنی.
هوش مصنوعی: گاهی چیزهایی که باعث میشوند ما دچار احساساتی مثل شادی یا ناراحتی شویم، خودشان هم در آن احساسات نقش دارند. در این وضعیت بهتر است از آنچه که موجب این احساسات شده عبور کنیم و به دنبال چیز اصلی که احساسات ما را شکل میدهد، بگردیم.
هوش مصنوعی: این جمله به معناى این است که از چیزهاى بى فایده و بیهوده دست بردار و به لطف خداوند و مسبب حقیقى امور پناه بیاور.
هوش مصنوعی: اگر نیاز به علتی داری، او خود موجب آن است و حتی بدون نیاز به سبب هم، او راهحلها را برای تو فراهم میکند.
هوش مصنوعی: در این راه، اندیشهای پر شور وجود دارد و عقل در حیرت و سردرگمی است و در این میان، فردی که به نوعی شکگرایی دچار شده، به سر میبرد.
هوش مصنوعی: در این عالم، افرادی در حال سوختن و رنج کشیدن هستند و در عین حال، کسانی که مردهاند، در بیتوجهی قرار دارند. در میان اینها، فقط یک نفر زنده واقعی وجود دارد که از حال دیگران آگاه است.
هوش مصنوعی: آتشی دیده میشود که به شدت شعلهور است و چیزی را میسوزاند. این آتش، سازندهای دارد که باعث به وجود آمدن آن شده است.
هوش مصنوعی: معمار در حال ساخت و ساز است، دو نوع آدم وجود دارند: عدهای در خواب و غفلت به سر میبرند و عدهای دیگر بیدار و هوشیار هستند.
هوش مصنوعی: این خیاط که در حال دوختن و پاره کردن است، کیست و برای چه این کار را انجام میدهد؟
هوش مصنوعی: در اینجا اشاره شده که مشروبات (مِی) در جایی به فروش میرسد و این کار به نوعی به زینتبخشی و ساختن فضای خوشایند مربوط میشود. به عبارت دیگر، باید در دکان نوشیدنیفروشی خود تلاش کنی و با ایجاد محیطی خوب، به زیبایی و ارزش آن افزوده شود.
هوش مصنوعی: ما اسیران تو هستیم و تو میتوانی هر کاری که میخواهی با ما کنی؛ خواه ما را بکشی و خواه ببخشی. ما هر چه را که بخواهی، خواهیم پذیرفت.
هوش مصنوعی: در خراب شدنها و مشکلات تو، نشانههایی از آبادانی و پیشرفت وجود دارد و در پس هر غم و اندوهی، شادی و خوشحالی پنهان است.
هوش مصنوعی: اگر تو مانند یک کشتی به دریا بروی و جان خود را فدای زیباترین عشق کنی، چه خوب که جانهای بسیار و جاودانی را در راه این عشق هدیه خواهی داد.
هوش مصنوعی: خوشا به حال آنها که توانستن به راحتی دیگران را بکشند، به زمین بیفکنند و ویرانی به راه بیندازند.
هوش مصنوعی: هر بار که زندگیای به پایان میرسد، چندین زندگی دیگر در پس آن وجود دارد. هر بار که چیزی آسیب میبیند، زندگیهای بیشتری تحت تأثیر قرار میگیرند.
هوش مصنوعی: او ابتدا ویرانگری میکند و سپس همان ویرانی را به آبادانی بدل میسازد و بر آن آبادانی نظر دارد.
هوش مصنوعی: اگر انسان بتواند زخمهای درونی خود را التیام بخشد، این زخمها هیچگاه خوب نمیشوند و همیشه باقی میمانند.
هوش مصنوعی: ای وای از ویرانیای که ناشی از خود انسان است و تا ابد نامی از ساخت و ساز در آن نخواهد بود.
هوش مصنوعی: خوش خبری ز زنده شدن نزد پروردگار از آن کسانی است که در دنیا به خواب غفلت رفته و به زندگی مادی چسبیدهاند.
هوش مصنوعی: این داستان مدتی طولانی خواهد کشید تا به اسماعیل قربانی برسد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.