گنجور

 
ملا احمد نراقی

آمد و گفت ای خلیل مؤتمن

یک نصیحت بشنو از من بی سخن

ناصحی هستم تورا بس مهربان

گوش کن پند من ای شاه جهان

از خرد باشد شنیدن پند پیر

گرچه باشی در خرد خود بی نذیر

پند پیر از جان شیرین خوشتر است

سوی دولت پند پیرت رهبر است

خوشتر از این ای رفیق نکته دان

شد دبیر مشفق و بخت جوان

یا خلیل الله نصیحت گوش کن

ترک این سودای عالم جوش کن

کی توان از حکم خوابی بی اثر

سر بریدن از تن زیبا پسر

چونکه این فرمان تورا آمد به خواب

از پی خوابی مکن چندین شتاب

شاید این خواب تو شیطانی بود

عاقبت سودش پشیمانی بود

می توان ناکرده را کرده همان

کرده را ناکرده کردن کی توان

گفت ای ابتر برو شیطان تویی

غول هر ره دزد هر دکان تویی

آتش اندر تخمه ی آدم ز توست

رنج دوران فتنه ی عالم زتوست

کاروان قرب را رهزن تویی

غول و دیو و رجس و اهریمن تویی

دست نبود دیو را بر انبیا

مکر شیطان نیست دام اولیا

خواب ایشان خواب رحمانی بود

رشحه ای ز الهام ربانی بود

چون قوای ظاهری از کار ماند

روح ز امر و نهیشان بیکار ماند

سوی همجنسان خود پر می زند

قدسیان را حلقه بر در می زند

می رود تا حلقه ی روحانیان

می گذارد زیر پا هفت آسمان

روحها بیند ولیکن در مثال

در مثالش روح بنماید جمال

اسم و حرف و فعل و قول و قیل و قال

جمله را بیند مثال اندر مثال

اهرمن را ره در آنجا کی بود

توسنش در راه آنجا پی بود

می زنندش از نخستین آسمان

با شهاب سینه سوز جان ستان

کی ورای آسمانش ره بود

کی رهش بالای مهر و مه بود

او بود مسجون سجن طبع دون

از طبیعت کی تواند شد برون

هر که باشد در طبیعت محفلش

دیو باشد همدم و هم منزلش

اهرمن نار است و نار ناریان

نوریان را کی ز نار آید زیان

چونکه نار شهوت و نار غضب

در نهاد آدمی شد ملتهب

صد هزاران دیو از آن زاید همی

جنس آری نزد جنس آید همی

جنس جذابست و نزد خود کشد

هرکجا هم جنس بیند تا ابد

از فتیله دود چون بالا رود

شعله ی جواله را پایین کشد

چون بخار شهوت و غیظ و فساد

گشت صاعد آدمی را از نهاد

هرکجا ابلیس باشد باشتاب

سوی خود آن را کشد با صد طناب

 
نسک‌بان: جستجو در متن سی‌هزار کتاب فارسی
sunny dark_mode