پس در آن شب وه چه شب نوروز او
روز نوروز جهان افروز او
وه چه شب رشک هزاران روز عید
وه چه شب صبح سعادت را کلید
وه چه شب مشکین تر از گیسوی یار
وه چه شب خوشبوتر از مشک تتار
شب نه بل خلوتسرای اهل راز
ناز گاه آن نگار دلنواز
شب نه بلکه آن نگار نازنین
کرده افشان زلف مشکین بر جبین
دید ابراهیم آن شب در منام
کآمد او را از قباب عز پیام
هین بکش در راه من فرزند خویش
بگسل از جز یاد ما پیوند خویش
سر ببر از تیغ اسماعیل را
ره مده در خواب خود تأویل را
خواب نبود وحی ربانی بود
خواب تو کی خواب شیطانی بود
کی بود شیطان نافرجام را
ره بسوی انبیا و اولیا
با ملایک روحشان همدم بود
اهرمن را از ملایک رم بود
روحشان در آسمان باشد بخواب
یرجم الشیطان منه بالشهاب
با ملک در آسمانها جانشان
اهرمن را کی بود آنجا نشان
جانشان خود آسمان دیگر است
یاد حق آنجا شهاب انور است
راند از آن آسمان پرسخن
لشکر شیطان و حزب اهرمن
عید قربانست فردا ای خلیل
خون آن را در ره ما کن سبیل
آن دل تو خلوت مخصوص ماست
دیگری را اندر آنجا ره کجاست
هرکه آنجا بی محابا پا نهد
سر به زیر خنجر بران دهد
غیر یک دلبر نمی گنجد به دل
یا دل ما یا ز غیر ما گسل
روی من بی پرده هرسو جلوه گر
دیده بگشادی به رخسار دگر
هین برو کفاره آن دیدار را
غرق خون او کن این رخسار را
کشته خواهد غیرت ما غیر را
در گشا فردا صباح الخیر را
هین برو آن سر جدا کن از بدن
در سر کویم به خاک و خون فکن
ای خلیل من بحق جان تو
خواهم آن سر از تو در دامان تو
هین ببر آن سر به دامان ای خلیل
هم در آغوش افکن آن جسم قتیل
آن سر و تن را فکن در راه ما
گو که می خواهد چنین آن شاه ما
در ره ما بایدش قربان کنی
پیکرش در خاک و خون غلطان کنی
زین بشارت جست از جا آن خلیل
آن خلیل باوفای بی عدیل
در قبول امر آن سلطان داد
هر دو دست خویش بر چشمان نهاد
گفت بخ بخ ای بخت بلند
چتر دولت سایه بر فرقم فکند
جان فدای لطف بی اندازه اش
من غلام این پیام تازه اش
من کجا و این عنایت از کجا
جز برای خود نمی خواهد مرا
چون تورا از بهر خود خواهد خدا
سازدت از هرچه غیر از خود جدا
صد سبب سازد که تنها سازدت
از زن و فرزند دور اندازدت
سازدت بیگانه از هر آشنا
دوستانت را بیاموزد جفا
روی مردم را بگرداند ز تو
خلق عالم را بکیباند ز تو
از عنایت زشت سازد خوی تو
تا گریزد هرکسی از کوی تو
زرد سازد چهره ی گلنار تو
تب فرستد بر تن بیمار تو
تا تورا سازد ز جسم و تن ملول
تا تورا از بهر خود سازد قبول
تخم پاشی یا بخشکاند برش
یا به سیلابش دهد یا صرصرش
یا بر آن برقی بریزد یا شرار
کای برو جز تخم مهر من مکار
با تو فرزند تو در جنگ آورد
تا ز فرزندت دلت تنگ آورد
خشم آرد با تو یار مهربان
تا جدایی افکند تا در میان
کز همه بری و پیوندی به او
بگسلی از جمله پیوندی به او
آن غیور است آن غیور پرده دار
جز سر تسلیم پیش او میار
گر کشد یا بخشدت تسلیم کن
در ره او ترک خوف و بیم کن
ورنه تسلیم آوری لطف الاه
سازدت تسلیم خواهی یا مخواه
چون تورا خواهد که آن آن شوی
عندلیب گلستان آن شوی
سوی خود می خواندت با صد شتاب
ورنه رفتی می کشد با صد طناب
سوی خود در خاک و خونت می کشد
جان فدایش بین که چونت می کشد
می کشد گاهی به خشم و گه به ناز
رشته گه کوته کند گاهی دراز
چونکه می خواند روان شو سوی او
سینه و سر کن قدم در کوی او
گه بزانو گه نشسته گه بسر
راه کوی دلکش او می سپر
سر برهنه پا برهنه لوک و لنگ
پا گهی بر خار میزن گه به سنگ
گه نشسته گه پیاده گه سوار
خفته گاهی بر یمین گاهی یسار
سینه میکن بر زمین و شو روان
مارسان می پیچ بر خود سوی آن
تا تورا خواند برو با عز و ناز
ورنه خواهد بردنت با ترک و تاز
چونکه خود رفتی برش نازت کشد
پیش باز آید به خود بازت کشد
ور ببردت سوی خود نازت کند
گه به بندت ور گهی بازت کند
گه نوازد گه بسوزد از کرم
گه شکر ریزد به کامت گاه سم
لیک سمش داروی جان پرور است
آتش او ز آب حیوان خوشتر است
سم او تریاق فاروقت کند
آتشش برتر ز عیوقت کند
آتشش چون آتش زرگر بود
سیم و زر را خالص و بی غش کند
سازد از این تاجهای زرنگار
زینت فرق شهان تاج دار
یا کند زان گوشوار خوش گهر
زینت گوش بتان کاشغر
گوشوار گوش خوبان تتار
همسر زلف و بناگوش و عذار
وای وای آنکو به پای خود نرفت
نی کشیدندش به خود با بند زفت
در طبیعت خوی اهریمن گرفت
در چه طبع عفن مسکن گرفت
وای او اخلد الی الارض مهان
تا ابد خوار و ذلیل و مستهان
درد اینست ای رفیق نیکخو
گر رسیدی ورنه آخر سوی او
عاقبت خیر است عیش تا ابد
خود روی خواهی و خواهی او کشد
این سخن پیداست او را واگذار
رو به سوی ذبح اسماعیل آر
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: شعر دربارهی شب عید نوروز و اهمیت آن به عنوان شب سعادت و خوشبختی است. شاعر به زیباییهای این شب و احساسات معنوی مرتبط با آن اشاره میکند و آن را شبی فرخنده توصیف میکند. وی از خواب ابراهیم خلیلالله سخن میگوید که در آن دستور ذبح پسرش اسماعیل را داده است. این خواب را وحی ربانی و نه خواب شیطانی میداند و تأکید میکند که باید به این فرمان با کمال تسلیم عمل کند. شاعر از جانب خداوند میگوید که برای قربانی کردن فرزند باید از هر چیزی غیر از او جدا شود و تنها به او تعلق خاطر داشته باشد. در نهایت، سخن بر تسلیم در برابر الهی و پیوند خالصانه با حق میچرخد و بر لزوم فدای جان برای عشق به خدا تأکید میشود.
هوش مصنوعی: در آن شب، چه شب زیبایی بود، چون روز نوروز، او به روشنی جهان میافزود.
هوش مصنوعی: چه شب زیبایی که حسرت هزار روز عید را به دل میآورد و چه شب خوشیمنی که در آن درهای سعادت به روی انسان گشوده میشود.
هوش مصنوعی: چه شب زیبایی که تارهای گیسوی معشوق را به یاد میآورد و چه شبی خوشبو که عطر مشک تاتاری را تداعی میکند.
هوش مصنوعی: شب نه، بلکه خود مکان تنهایی و خلوت اهل دل و راز است، جایی که آن معشوق زیبا و دلنواز حضور دارد.
هوش مصنوعی: شب به تنهایی نیست، بلکه آن معشوقه زیباست که با افشاندن موهای مشکیاش بر پیشانیاش، جلوهگری میکند.
هوش مصنوعی: ابراهیم در خواب خود دید که پیامبری از طرف خدا به او آمده و او را با عظمت و احترام خطاب کرده است.
هوش مصنوعی: بیدرنگ در راه من قدم بگذار و ارتباطت را با هر چیزی جز یاد ما قطع کن.
هوش مصنوعی: فریب خواب و خیال را نخور و اجازه نده که از خطراتی که در اطراف وجود دارد غافل شوی. باید از تهدیدات جدی و واقعی دوری کرد و به واقعیت توجه داشت.
هوش مصنوعی: این خواب تو، در واقع وحی الهی است و نه خواب عادی. بنابراین، فکر نکن که این خواب، خواب شیطانی است.
هوش مصنوعی: کیست که شیطان را که هیچگاه به هدف نمیرسد، به سمت پیامبران و اولیا هدایت کند؟
هوش مصنوعی: اهریمن با ملائک ارتباطی ندارد و از آنها دوری میجوید، در حالی که روح انسانها با ملائک در ارتباط است.
هوش مصنوعی: روحهای پاک آنان در آسمانها است، بیآنکه شیطان بتواند از آنها آسیب ببیند.
هوش مصنوعی: نمیتوان تصور کرد که اهرمن (نماد شر) در جایی که فرشتگان در آسمانها حضور دارند، جایی داشته باشد.
هوش مصنوعی: جان آنها به آسمانی دیگر میماند که یاد خدا در آنجا مانند شهابی درخشان و نورانی است.
هوش مصنوعی: در این بیت، شاعر به سخن گفتن از لشکری اشاره میکند که به آسمان نسبت داده شده و آن را به شیطان و نیروهای شر نسبت میدهد. به نوعی به جنگ و جدال افکار و نیروهایی اشاره دارد که بر ضد خیر و حقیقت قرار دارند.
هوش مصنوعی: فردا عید قربان است، ای دوست، خون قربانی را در راه ما بریز.
هوش مصنوعی: دل تو تنها و مختص به ماست و برای دیگران در آنجا جایی نیست.
هوش مصنوعی: هر کسی که بیپروا و شجاعانه وارد آنجا شود، مانند این است که سرش را زیر تیغ تیز خنجر گذاشته است.
هوش مصنوعی: غیر از معشوق، هیچکس نمیتواند در دل جایی داشته باشد؛ یا دل ما به خاطر او تنگ میشود یا از دیگری جدا میشود.
هوش مصنوعی: چهره من بیپرده در هر سو نمایان است و با گشوده شدن چشمها، صورت دیگری نیز به نمایش درمیآید.
هوش مصنوعی: به نظر میرسد که شاعر به یک دیدار خاص اشاره دارد که به طرز محسوسی او را تحت تأثیر قرار داده است. او به مخاطب میگوید که برای جبران آن دیدار، باید کاری انجام دهد که به نوعی نشاندهنده شدت احساساتش باشد، و به نوعی به زیبایی و آثار صورت محبوب اشاره میکند که در نتیجه آن دیدار تحت تأثیر قرار گرفته است. احساسات عمیق و شدید در این مغازله به وضوح نمایان است.
هوش مصنوعی: در فردا صبح، غیرت ما نسبت به دیگران باعث خواهد شد که آسیب ببینیم یا زخم بخوریم.
هوش مصنوعی: برو و آن سر را از بدنت جدا کن، در کوچه من به خاک و خون بیفکن.
هوش مصنوعی: ای خلیل من، به راستی جان تو را میطلبم، آن سر را که در دامن توست.
هوش مصنوعی: ای خلیل، بیدرنگ سر آن را ببر و در آغوش بگیر، همانطور که جاندار را در آغوش میگیری.
هوش مصنوعی: آن بدن و سر را در مسیر ما بیانداز، زیرا که آن پادشاه ما این گونه میخواهد.
هوش مصنوعی: برای رسیدن به هدفمان، باید جانش را فدای راه ما کند و در این مسیر، سختیها و چالشها را تحمل کند.
هوش مصنوعی: این پیام خوشحالی و امیدی است که از جایی ناشناخته به سراغ خلیل میآید، آن خلیل وفاداری که هیچ یار همتراز و برابری ندارد.
هوش مصنوعی: او برای پذیرفتن فرمان آن پادشاه، هر دو دستش را بر چشمانش گذاشت.
هوش مصنوعی: به خوششانسی و سعادت خود افتخار کردم، زیرا حمایت و نعمتهای زندگی بر سر من سایه افکندهاند.
هوش مصنوعی: من جانم را فدای محبت بیپایان او میکنم و به خاطر پیام جدیدش به او ارادت دارم.
هوش مصنوعی: من کجا و این محبت و توجه از کجا؟ این عنایت به جز برای خودم نیست.
هوش مصنوعی: زمانی که خدا تو را برای خودش بخواهد، تو را از هر چیز غیر از خودت جدا خواهد کرد.
هوش مصنوعی: صدها دلیل وجود دارد که تو را از خانواده و فرزندن دور کند.
هوش مصنوعی: ساز تو که به موضوعات ناشناخته میپردازد، میتواند به دوستانت آسیب برساند و به آنها چیزی بیاموزد که با مهربانی و آشنایی فرسنگها فاصله دارد.
هوش مصنوعی: نخستین برکت تو باعث میشود که روی مردم از تو برگردد و جهانیان تحت تأثیر تو قرار گیرند.
هوش مصنوعی: اگر خوی و رفتار تو زشت باشد، دیگران از نزد تو دور میشوند و از حضور در کنار تو فراری خواهند بود.
هوش مصنوعی: چهره ی گلنار تو رنگ زرد به خود میگیرد و تب عشق تو بر بدن بیمار من تأثیر میگذارد.
هوش مصنوعی: این بیان میگوید که برای اینکه شخصی به درجهای از فهم و پذیرش برسد، باید از قید و بندهای دنیوی و جسمانی آزاد شود. در واقع، این فرایند باعث میشود که انسان به خودی خود و به خاطر حقیقت وجودیاش به کمال نزدیکتر شود.
هوش مصنوعی: یا تخمی بکارید و رشد کند، یا آن را خشک کند، یا با سیلابی از بین برود، یا با باد سرد نابود شود.
هوش مصنوعی: این جمله به این معناست که یا چیزی خیرهکننده و نیرومند به او بیفتد، یا شعلهای از عشق و علاقه که جز از قلب من هیچ چیز دیگری نمیتواند آن را در دل داشته باشد.
هوش مصنوعی: با تو فرزند تو به میدان جنگ میآید تا اینکه قلبت را به خاطر فرزندت بگرید.
هوش مصنوعی: دوست مهربان با تو خشمگین میشود تا اینکه جدایی بین شما ایجاد کند.
هوش مصنوعی: این جمله به این معناست که وقتی از همه چیز جدا شوی و هیچ ارتباطی با آنها نداشته باشی، تنها ارتباط واقعی تو با او (خدا یا حقیقت) باقی میماند. به عبارتی، رهایی از وابستگیها و پیوندهای دنیوی یعنی نزدیکتر شدن به او.
هوش مصنوعی: آن کس که غیرت دارد و مدافع است، هیچ چیزی جز تسلیم در برابر او را نپذیروید.
هوش مصنوعی: اگر او تو را به کشیدن یا بخشیدن وادار کند، تسلیم او شو و در مسیر او از ترس و نگرانی دست بردار.
هوش مصنوعی: اگر بخواهی تسلیم محبت خداوند شوی، او تو را به این حال میآورد؛ اما اگر نخواهی، باز هم تسلیم او خواهی شد.
هوش مصنوعی: وقتی که تو را بخواهد، مثل بلبل در باغ گلستان خواهی شد.
هوش مصنوعی: تو را با شتاب به سوی خود میخواند، اما اگر بروی، او به زور با صد طناب میکشد.
هوش مصنوعی: به سوی خودت در میان خاک و خون میکشاند، جان فدای تو، ببین که چگونه این کشش تو را به سمت خود میآورد.
هوش مصنوعی: گاهی با خشم و گاهی با محبت به ما توجه میکند؛ گاهی ما را به سرعت به خود نزدیک میکند و گاهی هم فاصله را زیاد میکند.
هوش مصنوعی: زمانی که به صدای دلنشین او گوش میدهی، خود را به سوی او روان کن و با تمام وجودت به سمت او برو، قدم در مسیر او بگذار.
هوش مصنوعی: گاهی بر زانو نشستهام، گاهی نشستهام و گاهی در راه کوی دلانگیزش منتظر میمانم.
هوش مصنوعی: برهنه سر و برهنه پا، با حالتی ناامن و بیپروایی، گاهی بر روی خارها راه میروم و گاهی بر روی سنگها.
هوش مصنوعی: گاهی در حال نشسته، گاهی پیاده و گاهی سوار هستم. گاهی در سمت راست و گاهی در سمت چپ قرار دارم.
هوش مصنوعی: سینه را بر زمین میزنم و جانم به طرف مار روان شدهای میپیچد که به سوی خودم بیاید.
هوش مصنوعی: اگر صدایت کردند، با وقار و سربلندی برو، وگرنه ممکن است تو را با رفتار بیاحترامی ببرند.
هوش مصنوعی: وقتی که خودت از دستش رفتی، او هم به ناز تو ادامه میدهد و دوباره به سوی تو برمیگردد.
هوش مصنوعی: اگر تو را به سوی خود ببرد، به تو ناز میکند و بعضی اوقات هم تو را آزاد میگذارد.
هوش مصنوعی: گاهی دنیا با مهربانی به تو نزدیک میشود و گاهی هم تو را آتش میزند. گاهی شادی و شیرینی به زندگیات میآورد و گاهی هم درد و سختی.
هوش مصنوعی: اما سرشک او به به دردمندی کمک میکند و آتش او از آب حیات هم دلپذیرتر است.
هوش مصنوعی: سم او، داروی تریاقی است که میتواند آتش او را خاموش کند و اثر آن از عیوب و نواقص او بیشتر است.
هوش مصنوعی: آتش او مانند آتش زرگری است که نقره و طلا را خالص و بدون ناخالصی میکند.
هوش مصنوعی: این بیت به توصیف تاجهای زیبا و زینتی که بر سر شاهان قرار دارد میپردازد. اشاره دارد که این تاجهای زرین و خوشنما، زیبایی و جذابیتی به سر شاهان میبخشند.
هوش مصنوعی: با فرارسیدن زمان، ممکن است از گوشوارهای زیبا که دارای جواهرات شگفتانگیزی است، به عنوان زینتی برای گوشهای بتهای کاشغر استفاده شود.
هوش مصنوعی: گوشوارهای که برای زیبایی گوشهای معشوقان درست شده، به زیبایی زلف و صورت و گونههای آنها افزوده شده است.
هوش مصنوعی: آه حسرت افرادی که نتوانستند به پای خود بروند و به ناچار آنها را با زنجیر و بند به سمت خود کشیدند.
هوش مصنوعی: در دل طبیعت، ویژگیهای اهریمنی شکل گرفته و در چه روحیهای این رفتار ناپسند سکنی گزیده است.
هوش مصنوعی: وای بر آن کس که به زندگی دنیا چسبیده و به ذلت و خواری دچار شده است، زیرا تا ابد در این ذلت و خاری باقی خواهد ماند.
هوش مصنوعی: دوست خوبم، درد اینجاست که اگر به حقیقت رسیدی، خوب است؛ وگرنه در نهایت به سمت آن حقیقت خواهی رفت.
هوش مصنوعی: در نهایت، اگر به زندگی خوش بگذرانید و از آن لذت ببرید، همیشه خوب و خوشخواه خواهید بود. اگر بخواهید، او نیز شما را به آرامش و رضایت خواهد رساند.
هوش مصنوعی: این سخن واضح است؛ او را رها کن تا به سمت قربانیکردن اسماعیل برود.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.