چون شنید آن مرد عارف این سخن
راست آمد نزد شیخ مؤتمن
آب در چشم و تبسم در دهان
دل پر از سوز و زبان شکرفشان
شیخ گفت او را که ای کافر نهاد
آن تویی کت نیست تصدیق معاد
باورت ناید ز سوز واپسین
راست نشماری تو روز راستین
گفت اگر می پرسی از کردار من
وز رسوم بندگی و کار من
آری آری آن منم خاکم بسر
کز قیامت نزد من نبود خبر
حق بجانب باشدت ای نبکخت
کار من ماند به آن گفتار سخت
راستی گفتی سربسر اعمال من
منکران حشر را باشد ردن
آنکه باور نبودش روز پسین
طاعتش باشد چنان کارش چنین
ور سخن در اعتقاد خاطر است
حق دانایی که دل را ناظر است
هم به آن مبدع که بی پرگاردست
صورت هستی بر آن الواح بست
نقش ابداع اندرین محفل نگاشت
قبه ی گردان گردون برفراشت
هردو هفت مخترع را بر زبر
زد قلم پرگار رحمت از هنر
خامه ی ایجاد او نیرنگها
زد بر این دریا برآمد رنگها
قدرتش دم بر قلم زد شد رقم
صدهزاران نقش بر لوح و قلم
کرد بهر امتزاج آب وطین
قاف قدرت را به کاف کن قرین
روح را آرایش انهار کرد
واندران بزم چمن سالار کرد
کرد با قدرت شریک اخلاص را
زد جلا مرآت خاص الخاص را
پس مقابل داشت با بحر وجود
منعکس شد اندر آنجا آنچه بود
نور اسماء جمله اندر وی بتافت
پس ملک در سجده از هیبت شتافت
هم به طیاران جو ملک قدس
هم به حق محرمان بزم انس
هم به آن مرغان لاهوتی دگر
هم به شهبازان ناسوتی مقر
هم به مشتاقان انوار جمال
خلوت آرایان ایوان وصال
هم به صیاحان شام ارغنون
مقصد اصلی و امر کاف و نون
رهنمایان صراط المستقیم
بانیان ربط حادث با قدیم
هم به آن قطب سماء اصطفی
فذلک جمع حساب انبیا
محور تدویر ارشاد همه
غایت تکوین ایجاد همه
مجمع البحرین امکان وجوب
پرده دار خلوت غیب الغیوب
وآصل قوسین تنزیل صعود
منتهای مبدع غیب و شهود
خامه ی ایجاد را اول رقم
نامه ی پیغمبری را محتشم
لطمع زن بر لجه ی دریای فیض
حاصل آن موج توفان زای فیض
هم به آن منصوص نص انما
هم به آن مخصوص تاج لافتی
مصدر دین را نخستین اشتقاق
حق و باطل را بزرگین افتوراق
تالی آیات اسرار علن
لازم بین نبی را بی سخن
والی ملک ولایت را نخست
خاتمیت از ظهور او درست
لازم و ملزوم با هم متصل
در تجلی دان و در آن آب و گل
بود پیش از امتزاج آب و خاک
نورشان از صقع اعلی تابناک
در تجلی بعد از آن از پرده ها
پرده های ذات پاک انبیا
تا عنایت خواست سازد آشکار
از حجاب استتاران تنگبار
مادر دوران که در آغاز خلق
بود آبستن رسیدش گاه طلق
چون عنایت شد قرین جفت مام
گشت آبستن به طفل فیض نام
چون زمان حمل را طی شد شهور
فیض اعظم کرد از مطلع ظهور
آشکارا شد ز رحمت زان طلق
لازم و ملزوم با هم معتنق
فیض اعظم را ظهور آن کفیل
خاتمیت را بروز آن دلیل
هم به آن انوار منشق زین دو نور
محفل ایجاد تکوین را صدور
نامهای اعظم یزدان پاک
برجهای استوار این حباک
کاعتقاد من به محشر محکم است
دل ز هول روز محشر پر غم است
منکر روز قیامت نیستم
بلکه اندر هول آن فانیستم
این بگفت و با دو چشم خون فشان
شد بسوی خانه زان محفل روان
این سخن گر از تواضع بود ازو
در حق تو راست باشد مو به مو
گرچه داری صاف بیغش اعتقاد
در عملهایت هزاران داد داد
داد از کردار ناهنجار تو
تا چه آرد پیش تو کردار تو
آه از این نفس بدکردار تو
وز هواهای خدا آزار تو
پرده ی شرم و حیا برداشتی
هیچ جای آشتی نگذاشتی
نی حیا کردی ز لطف و رحمتش
نی حذر کردی ز قهر و سطوتش
نی وفا را یاد کردی نی جفا
نی بخود رحمی نه شرمی از خدا
خویش را خواهی شناسی ای فلان
جبرئیل فاش و شیطان نهان
در مساجد ادهم و شبلی استی
خود تو می دانی به خلوت چیستی
نیک می دانی شمار نیک و بد
یاد ناری از شمار کار خود
از برای دیگران علامه ای
بهر خود لیک ابله خودکامه ای
گر کسی نشناسدت ای حیله باز
می شناسم من تورا از دیرباز
گر فریبی دیگران را از سخن
از درونت آگهم من دم مزن
ور زنی دم از پشیمانی بگو
عذرهای آنچه می دانی بگو
گرچه کردارت ره گفتار بست
بر دهان و بر لبت مسمار بست
لابه کن لیک از درون سینه کن
توبه کن اما نه چون پارینه کن
عذرها میگو ولی آهسته گو
گفته ها راکن رها ناگفته گو
دیده افکن بر زمین گو زیر لب
ای خدا این الهرب این الهرب
گه نظر افکن بسوی آسمان
یارب و یا رب بگو زیر زبان
نیم شبها رشته بر گردن فکن
توبه کن از توبه های خویشتن
توبه کن اما نه چون پیرار و پار
خون دل از دیده بر دامن بیار
هان شب عمر تورا آمد سحر
مرغ شبخوان هم بهم زد بال و پر
صبح رحلت می دمد بیدار شو
اینک آمد محتسب هشیار شو
گرچه نومیدی ز خود اما رحیم
باز می گوید بیا بی خوف و بیم
شاه عمرت را سحرگاهان رسید
خیط ابیض آمد از اسود پدید
خانه ی تن را خروسی ای زبان
کو خروشت ای خروس و کو فغان
ای زبان نه تو خروس خانه ای
تا بکی در فکر آب و دانه ای
بلکه در خوابی و شب بیگاه شد
اختر شبگرد اندر چاه شد
صبح نزدیک آمد ای مرغ سحر
برکش افغان و برافشان بال و پر
شد سحرگه ای خروس آواز کن
بال و پر برهمزن و پرواز کن
گوش بر بانگ خروس عرش دار
بانگ آن بشنو تو هم بانگی برآر
جمله در خوابند اهل این سرای
هم دل و هم روح هم عقل و قوای
ای خروس آخر خموشی تا به چند
نالها سر کن به آواز بلند
اهل این ویرانه را بیدار کن
وین جمال طبعشان هشیار کن
منعشان زین خواب پر تشویش کن
جمله را مشغول کار خویش کن
دیده را گو تا بگرید زار زار
بر من و بر خود چه باران بهار
گو به دندان تا بخاید پشت دست
هم به دندان گو که مشت آرد شکست
گو به ناخن تا خراشد سینه را
تازه سازد سوزش دیرینه را
گو به دستان تا دو کف بر سر زند
گر به سر کف گه به زانو بر زند
هم به سر گو تا بکوبد خود به سنگ
هم بپا گو تا شود کوتاه و لنگ
گو به این افسرده دل تا خون شود
خون شود از دیده ها بیرون شود
خود همی تا می توانی داد کن
بردر او روز و شب فریاد کن
تن فتاده پای آخور تا بچند
هی بزن از جا برآور زین جمند
اندرین اصطبل تا کی روز و شب
در کمیز خویش غلطی ای عجب
سیصد انبار دگر کاه و شعیر
برده گیر و خورده گیر و ریده گیر
هین بکش افسار خود از دست نفس
ده رهایی خویش را از دست نفس
همتی کن پا برون نه زین صطبل
سوی میدان تاز با صد کوس و طبل
همچو بشر حافی آن آزاده مرد
کو دوصد زنجیر آهن پاره کرد
پا برهنه جست از زندان بدر
تا برآن پادشاه بحر و بر
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: مرد عارف پس از شنیدن سخنی به نزد شیخ مؤتمن میرود و در حالی که نگران و غمگین است، دلش را پر از آتش کرده و زبانش شیرین است. شیخ به او میگوید که ایمانش به معاد واقعی نیست و در مورد اعمالش میپرسد. عارف پاسخ میدهد که او خود را از خاک میداند و به قیامت اعتقاد دارد، اما در هول و ناراحتی فرو رفته است.
او به اعمال ناپسند و نفس بد خود اشاره کرده و از تنبلی و تقصیراتش میگوید. در ادامه، در وصف قدرت الهی و آفرینش جهان صحبت میکند و به ارتباط بین خدا و انسان اشاره دارد. سخن بر حیات حقیقی و دیانت واقعی میگذرد و عارف خود را در برابر قیامت ضعیف و ناتوان میبیند.
سپس او به توبه و بازگشت به رحمت خدا دعوت میشود و پندهایی برای بیداری از خواب غفلت و هوشیاری داده میشود. او به آنها هشدار میدهد که از خواب بیدار شوند و با فریاد و توبه، خود را از بند نفس رهایی دهند و به آغوش رحمت الهی بازگردند. این هشدار در مورد توبه و بهبود رفتار به عنوان ابزاری برای نجات در روز قیامت تأکید میکند.
هوش مصنوعی: وقتی آن مرد عارف این سخن را شنید، به سرعت به نزد شیخ مؤتمن رفت.
هوش مصنوعی: چشمان او پر از اشک است و لبانش پر از لبخند، در حالی که دلش از درد آکنده شده و زبانش پر از شیرینی سخن است.
هوش مصنوعی: شیخ به او گفت: ای کافر، این تویی که در اصل وجود داری و نمیتوانی معاد را انکار کنی.
هوش مصنوعی: اگر به عمق دلشکستگی و اندوهی که در آخرین لحظات وجود دارد، پی نبری، هرگز نمیتوانی روز حقیقی و روشن زندگی را بشماری.
هوش مصنوعی: اگر درباره رفتار و آداب بندگیم از من سوال کنی، بگویم که...
هوش مصنوعی: بله، من همان خاکی هستم که از روز قیامت بیخبر ماندهام.
هوش مصنوعی: حق با توست، ای کسی که به خوبی میدانی. بیتردید، کار من به آن سخن دشوار معلق مانده است.
هوش مصنوعی: شما درست گفتی که اعمال من باعث شده است تا منکران روز حشر به من پاسخ دهند.
هوش مصنوعی: کسی که به روز قیامت ایمان ندارد، اعمال نیکش در این دنیا هم پذیرفته نخواهد بود.
هوش مصنوعی: اگر در دل خود اعتقادی را زندگانی کنیم، بدانید که تنها عقل و دانش واقعی، ناظر و شاهد بر آن احساسات و اندیشههای ما هستند.
هوش مصنوعی: خالق و مبدع که بدون محافظتی، ماهیت وجود را بر صفحات آن نوشته است.
هوش مصنوعی: در این جمع، ایدهای نو خلق شد که مانند گنبدی، آسمان را به زیبایی تزئین کرد.
هوش مصنوعی: هر دو مخترع را بهخاطر نبوغشان مورد تشویق قرار دادهاند و قلمی که از رحمت و هنر نشأت گرفته، بر بالای نام آنها نوشته شده است.
هوش مصنوعی: خودش به طور خلاقانه و هنرمندانه توانسته است جاذبههای مختلفی را در این دریا به وجود آورد و جلوههای زیبایی ایجاد کند.
هوش مصنوعی: قدرت او به قدری است که با دمیدن بر قلم، هزاران نقش و نگار بر لوح و کاغذ خلق میکند.
هوش مصنوعی: برای ترکیب آب و زمین، قاف قدرت را به کاف مرتبط کن.
هوش مصنوعی: روح را زیبا و دلنواز کرد و در باغ چمن، آن را رهبری کرد.
هوش مصنوعی: با نیرویی که داشت، اخلاص را به اشتراک گذاشت و آینه ویژه را درخشان کرد.
هوش مصنوعی: بنابراین، در برابر دریا وجود، آنچه بود، در آنجا منعکس شد.
هوش مصنوعی: تمام نامها و نشانههای الهی در او تابید، پس فرشتگان به خاطر عظمت او به سجده افتادند.
هوش مصنوعی: هم به پرندگان آسمان ملک قدس و هم به دوستان نزدیک در مجالس شادمانی.
هوش مصنوعی: این بیت به این معناست که هم از ویژگیهای معنوی و آسمانی موجودات الهی بهرهمند است، و هم از جنبههای زمینی و مادی پرندگان قوی و جنگنده. به عبارت دیگر، فردی که در اینجا مورد نظر است، از دو جنبه مختلف، هم از لحاظ روحانی و هم از نظر دنیوی برخوردار است.
هوش مصنوعی: در اینجا به کسانی که مشتاق دیدن زیباییهای خاص هستند، اشاره شده است. آنها در جایی قرار دارند که به زیبایی و جذابیت محیط خود اهمیت داده شده و احساس آرامش و نزدیکی به معشوق را تجربه میکنند.
هوش مصنوعی: این بیت به این معناست که هم افرادی که در شام (دمشق) به خوشنوازی مشغولاند، و هم کسانی که در امر خلق و فرمانبری هستند، در نهایت به یک هدف اصلی دست میزنند که همان تحقق اراده و قدرت الهی است. کاف و نون به معنای "کن" (بشو)، اشاره به قدرت خداوند در ایجاد و فرمانبری از هر چیزی دارد.
هوش مصنوعی: راهنماهای جاده درست، پایهگذاران ارتباط بین نو و کهنه هستند.
هوش مصنوعی: این جمله به معنای این است که خداوند برخی افراد را به عنوان نمایندگان خود انتخاب کرده است و این انتخاب بر اساس محاسبات و حکمت الهی انجام شده است. این افراد به نوعی در مرکز توجه و اهمیت قرار دارند و نقش مهمی در هدایت بشر ایفا میکنند.
هوش مصنوعی: محور اصلی که هدایت و راهنمایی همه چیز را بر عهده دارد، هدف نهایی و فرآیند شکلگیری همه موجودات است.
هوش مصنوعی: دو دریا با هم جمع شدهاند و این ترکیب باعث میشود که وجود چیزی که باید از دیگران پنهان بماند، امکانپذیر گردد.
هوش مصنوعی: این بیت به بیان مقام والای پیامبر اشاره دارد. او به نزدیکترین نقطه به حقیقت و خداوند دست یافته و در عین حال از جنبههای غیبی و مشهودات فراتر رفته است. این موقعیت او نشاندهندهی یک ارتباط عمیق و معنوی با عالم هستی و مقام ربوبی است.
هوش مصنوعی: نخستین خطی که با قلم خلقت نگاشته میشود، باید به نام پیامبری بزرگ و محترم باشد.
هوش مصنوعی: این بیت به این معناست که وقتی انسان به دنبال بهرهمندی از برکات و نعمتهای زندگی باشد، ممکن است با چالشها و سختیهایی روبرو شود. طمع و اشتیاق برای دستیابی به نعمتها، مانند قرار گرفتن در میان امواج متلاطم دریا است که میتواند زیبایی و در عین حال خطراتی را به همراه داشته باشد.
هوش مصنوعی: این بیت به این معناست که هم به اصل و اساس مورد اشاره اشاره دارد و هم به شخص خاصی که به آن موضوع تعلق دارد. در واقع، این بیان میکند که هم بر اساس متون معتبر و مستند صحبت میشود و هم به فرد خاصی که در مورد او سخن گفته میشود، توجه میشود.
هوش مصنوعی: دین از حقیقتی اصیل و بنیادی ناشی میشود و درست و نادرست، تفاوتهای بزرگی دارند که در این میان قابل تشخیصاند.
هوش مصنوعی: این بیت به این معناست که معانی عمیق و پنهان متون مقدس و اسرار الهی، به وسیله پیامبران بدون کلام و سخن منتقل میشود. در واقع، پیامبران با وجود عدم بیان مستقیم، معانی و مفاهیم شگفتانگیز را به نوعی به انسانها میرسانند.
هوش مصنوعی: اولین نشانه حکمرانی والی ملک، ظهور و نمایان شدن تاثیرات اوست.
هوش مصنوعی: باید بدانیم که ضروری و وابسته به یکدیگر در بروز و ظهور، به هم پیوستهاند و در آن، زندگی و وجود مادی شکل میگیرد.
هوش مصنوعی: قبل از این که آب و خاک با هم ترکیب شوند، نور آنها از بالاترین و پاکترین مقامها میدرخشید.
هوش مصنوعی: در ظهور و ظهورات بعدی، پردههای مختلف از ماهیت پاک پیامبران کنار میرود.
هوش مصنوعی: همچنان که لطف و رحمت الهی قصد ظهور و آشکار شدن دارد، این مسأله از پوششهای تنگ و محدود برمیخیزد.
هوش مصنوعی: مادر زمان که در ابتدا عالم وجود را به وجود آورد، حالا در زمان زایمان و تولد قرار گرفته است.
هوش مصنوعی: زمانی که محبت و توجه الهی فراهم شد، مانند مادری که به انتظار فرزندش است، وجود ما نیز به باروری و رشد فیض الهی در درون خود مشغول شد.
هوش مصنوعی: زمانی که دوره بارداری به پایان رسید، ماهها از نعمت بزرگ الهی بهرهمند شدند و از آغاز ظهور نورانی شدند.
هوش مصنوعی: رحمت به وضوح مشخص شد، چون چیزهایی که لازم و ملزوم یکدیگر هستند، با هم در ارتباط و پیوستگیاند.
هوش مصنوعی: ظهور بزرگترین نعمت، به معنای بروز آن نمایندهی نهایی رسالت و نشانهاش است.
هوش مصنوعی: در اینجا اشاره به نورانی است که از دو منبع مختلف میتابد و این نور باعث شکلگیری و ایجاد عرصهای جدید میشود. به نوعی، این نورها به هم میپیوندند و فضایی را برای ظهور و تکوین مهیا میکنند.
هوش مصنوعی: نامهای بزرگ و مهم خداوند مشابه برجهای محکم و استواری هستند که همانند پناهگاهی مطمئن عمل میکنند.
هوش مصنوعی: من به روز قیامت ایمان دارم و این اعتقاد قوی است. اما به خاطر ترس از آن روز، دلم پر از اندوه و غم است.
هوش مصنوعی: من به روز قیامت اعتقاد دارم، اما در وحشت و اضطراب آن غرق شدهام.
هوش مصنوعی: او این را گفت و با چشمان اشکبار به سوی خانهاش از آن محفل خارج شد.
هوش مصنوعی: اگر این سخن از سر تواضع باشد، پس به طور کامل درباره تو صحیح است.
هوش مصنوعی: هرچند که در باور خود صداقت داری و در کارهایت به راستکرداری مشغول هستی، اما در عمل رفتارهای نادرستی وجود دارد.
هوش مصنوعی: از رفتار ناپسند تو، شکایت میکنم که کردار تو چه عواقبی برای تو به همراه خواهد داشت.
هوش مصنوعی: نفس بد درونی تو و خواستههای نادرست تو باعث آزار من میشود.
هوش مصنوعی: تو حیا و شرم را کنار گذاشتی و هیچ فرصتی برای آشتی باقی نگذاشتی.
هوش مصنوعی: تو در برابر لطف و رحمت او شرم نکردی و از خشمت و قدرتش پرهیز نکردی.
هوش مصنوعی: به نظر میرسد که تو نه به وفا فکر میکنی و نه به جفا، نه بر خود رحم داری و نه از خدا شرم میکنی.
هوش مصنوعی: اگر میخواهی خودت را بشناسی، بدان که مانند جبرئیل، صفات خوب و نمایان در تو وجود دارد، و همچون شیطان، خصلتهای پنهان و ناپسند نیز در درونت وجود دارد.
هوش مصنوعی: در مساجد ادهم و شبلی، تو خود خوب میدانی که در خلوت چه حالتی داری.
هوش مصنوعی: خوب میدانی که باید کارهای خوب و بد خود را به خاطر بسپارید، اما از تعداد آنها غافل مشو.
هوش مصنوعی: شخصی به ظاهر در مورد دیگران دانا و صاحبنظر است، اما در واقع خودش جاهل و مغرور میباشد.
هوش مصنوعی: اگر کسی تو را نشناسد، ای کسی که در فریب دادن مهارت داری، من تو را از زمان های دور می شناسم.
هوش مصنوعی: اگر میخواهی دیگران را فریب بدهی، از درون خودت آگاه هستم و به همین دلیل سکوت کن.
هوش مصنوعی: اگر سخن از پشیمانی است، توضیحهای لازم را بگو و عذرهایی که میدانی را بیان کن.
هوش مصنوعی: با وجود اینکه رفتار تو باعث شده که دیگران نتوانند چیزی دربارهات بگویند و زبانشان را بر تو بستهاند، اما تو همچنان به حرف زدن ادامه میدهی.
هوش مصنوعی: باید غم و اندوه را در دل نگه داری و توبه کنی، اما نه به شیوه قدیمی و غیرواقعی. توبهات باید از عمق وجودت باشد و صادقانه انجام گیرد.
هوش مصنوعی: عذر و بهانهها را با احتیاط بیان کن، ولی حرفهای ناگفتهای که در دل داری را رها کن و بگو.
هوش مصنوعی: به زمین نگاه کن و زیر لب بگو: ای خدا، این چه حالات عجیبی است؟
هوش مصنوعی: گاهی به آسمان نگاه کن، ای خدا، و یا پروردگارا، چیزی را زیر لب بگویید.
هوش مصنوعی: در نیمههای شب، رشتهای را به گردن خود بینداز و از توبههای گذشته خود پشیمان شو و دوباره عزم توبه کن.
هوش مصنوعی: توبه کن، اما نه به شکلی جانماز آبکش که فقط به ظاهر باشد؛ بلک با دردی عمیق در دل، اشک بریز و آن را بر دامن خود بگذار.
هوش مصنوعی: ای شب عمر تو، صبح نزدیک است و پرنده شبخوان هم بال و پرش را به هم زده است.
هوش مصنوعی: صبح نزدیک است و زمان بیدار شدن فرا رسیده است. اکنون زمان آن است که مراقب و هوشیار باشی، زیرا شخصی که نظارت میکند، نزدیک شده است.
هوش مصنوعی: هرچند از خود ناامید هستی، اما رحمان میگوید که بدون ترس و نگرانی به من نزدیک شو.
هوش مصنوعی: در صبح زود، عمر تو به پایان رسید و مرگ ناگهان از تاریکی ظاهر شد.
هوش مصنوعی: در اینجا شخص به وضعیت زندگی و وجود خودش اشاره کرده و به نوعی از خروس میخواهد که صدایش را برساند. او به نیاز به بیداری و آگاه شدن از شرایط زندگیاش اشاره دارد و به دنبال یک فریاد تحریک کننده است که او را از خواب غفلت بیرون آورد.
هوش مصنوعی: ای زبان، تو مانند خروس صبحگاه نیستی که تنها به فکر غذا و آب باشی و در محدودهی خانه خود بمانی.
هوش مصنوعی: در دل شب و در هنگام خواب، ستارهای که در شب میدرخشد به چاهی افتاده و ناپدید شده است.
هوش مصنوعی: صبح نزدیک است، ای مرغ صبحگاه، صدای خود را بلند کن و بال و پر خود را بگشا.
هوش مصنوعی: صبح شد، ای خروس، صدا بزن و بال و پر خود را به هم بزن و پرواز کن.
هوش مصنوعی: به صدای خروس گوش بده و خودت هم صدایی بلند کن.
هوش مصنوعی: تمام ساکنان این خانه در خواب به سر میبرند؛ احساس، روح، عقل و قدرت همه آنها غفلت کردهاند.
هوش مصنوعی: ای خروس، تا کی باید خاموش بمانی؟ وقت آن است که نالهها را سر بکشی و با صدای بلند آواز بخوانی.
هوش مصنوعی: ساکنان این مکان را بیدار کن و زیبایی و روحیات آنها را آگاه ساز.
هوش مصنوعی: از این خواب نگرانکننده بیدار شو و همه را به کارهای خودشان مشغول کن.
هوش مصنوعی: به چشمها بگو تا به شدت و با اندوه بر من و خودشان اشک بریزند، چه باران زیبایی در بهار است.
هوش مصنوعی: این جمله به این معناست که اگر به قوت و توانایی خود اعتماد داشته باشی، حتی اگر با مشکلات و موانع روبهرو شوی، میتوانی بر آنها غلبه کنی و به موفقیت دست یابی. به نوعی بر این نکته تأکید میکند که قدرت و اراده میتواند بر موانع غلبه کند و انسان باید به تواناییهای خود ایمان داشته باشد.
هوش مصنوعی: بگو تا ناخن به سینه بزند و احساسات قدیمی را تازه کند.
هوش مصنوعی: بگو که دستانش را تا دو کف دستش بر سرش بگذارد؛ اگر بر سرش کف دست نگذارد، میتواند بر زانو بزند.
هوش مصنوعی: بیا به سر (بیا به کار) تا خود را به چالش بکشی و مانند سنگ سختی بابیایی، همزمان بایست تا بتوانی مشکلات را کم و کوتاه کنی و از آنها بگذری.
هوش مصنوعی: به این دل غمناک بگو تا وقتی که اشکها از چشمانش بریزد و به جوش و خروش درآید.
هوش مصنوعی: تا جایی که میتوانی، در کنار او کمک کن و روز و شب به او کمک و درخواست بفط کن.
هوش مصنوعی: بدن بیحرکت و دراز تو در آخور، تا چه زمانی باید اینگونه بیعمل بماند؟ از جایت برخیز و از این حالت رهایی یاب.
هوش مصنوعی: در این اصطبل، تا چه زمانی باید شب و روز در لباس خود غلت بزنی، چه عجیب است!
هوش مصنوعی: سهصد انبار دیگر پر از کاه و جوی، بگیر، بخور و ذخیره کن.
هوش مصنوعی: توجه کن که خودت را از کنترل نفس رها کنی و آزادانه زندگی کنی. نفس تو را به بند نکشیده و اجازه نده که بر تو تسلط پیدا کند.
هوش مصنوعی: به خودت انگیزه بده و از این اصطبل خارج شو و به سمت میدان برو، جایی که صدای کوس و طبل به گوش میرسد.
هوش مصنوعی: شخصی که مانند بشر آزاد و بیزنجیر است، مردی است که موفق شده دوصد زنجیر آهنی را شکسته و از آن آزاد شود.
هوش مصنوعی: با پای برهنه از زندان خارج شد تا به ملاقات پادشاه دریا و خشکی برود.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال یک حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.