چون قبولش کرد آن سلطان راد
افسر فقرش به تارک برنهاد
پا برهنه چون برآمد از سرای
با قدمها گفت کی فرخنده پای
موزه و نعلینت از این پس حرام
بعد از این بردار بی نعلین گام
پا برهنه راه پیمودی همی
زیر پا بس خارو گل بودی همی
پا برهنه هر طرف می تاختی
سر ز پا و پا ز سر نشناختی
باده ای از جام وحدت نوش کرد
هم سرو هم پای خود فرموش کرد
می فروشش باده ای در جام کرد
تا ابد بدرود ننگ و نام کرد
پیر محفل ساغری دادش بدست
خاطرش آورد از عهد الست
برسرش شوری از آن ساغر فتاد
موزه و افسر همه رفتش ز یاد
این زمین گفتی بساط پادشاست
جز برهنه پا در آن رفتن خطاست
دیدگان شاه را آگاه دید
جمله عالم را بساط شاه دید
بی ادب کی پا گذارد بر زمین
بلکه ساید بر زمین هردم جبین
دیده ی حس چونکه باشد کور و مور
غیب داند آنچه باشد در حضور
چون ندارد از حضور کس خبر
کورکورانه رود در رهگذر
نی ادب نی شرم از شاه و گدا
زین سبب باشند کوران بی حیا
خاصه گر با کوریش باشد کری
باشد از شرم و ادب یکسر بری
لیک معذور آمد او نزد خرد
مرد دانا زان بجوید نیک و بد
عقل را از او ادب نبود طلب
نیست مجرم اندر آن ترک ادب
زین سبب فرمود فخر کاینات
طاعت ابرار باشد سیئات
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این متن درباره فردی است که توسط سلطان فقیر شناخته و پذیرفته میشود. او پس از پذیرش از قصر برهنه پا بیرون میآید و بدون توجه به آداب، با پاهای برهنه بر روی زمین میدود. در ادامه، او در حینی که از بادهای مینوشد، خود را فراموش میکند و به مقام و نام و ننگ فکر نمیکند. در این حال، پیر محفل به او یادآوری میکند که او باید از ادب و احترام پیروی کند. فرد به یاد میآورد که پا گذاشتن بر زمین بدون آداب صحیح نیست، و در نهایت میفهمد که برای رسیدن به حقیقت و ادراک، نیاز به ادب و فهم دارد. یوزمندی انسان باید همواره مراقب آداب خود باشند، حتی در برخورد با شاه و گدا. در نهایت، عقل و ادب باید بر رفتار و کردار انسان حاکم باشد.
هوش مصنوعی: زمانی که آن پادشاه نیکوکار او را پذیرفت، نشان فقرش را بر سرش گذاشت.
هوش مصنوعی: وقتی که با پای برهنه از خانه بیرون آمد، قدمهایش به او گفتند که چه کسی خوششانس است.
هوش مصنوعی: پس از این، موزه و نعلینت ممنوع است. بی نعلین قدم بردار.
هوش مصنوعی: با پاهای برهنه راه رفتی و در زیر پا، خار و گل زیادی وجود داشت.
هوش مصنوعی: بیپروا و بیپرده به هر سو میدویدی، نه به سر خود توجه میکردی و نه به پاهایت.
هوش مصنوعی: نوشیدنی از یک جام خاص نوشید که باعث شد هم قامت و هم پای خود را فراموش کند.
هوش مصنوعی: میفروش با بادهای در جامش سرود خداحافظی را سر داد و به این ترتیب از ننگ و نام خود جدا شد.
هوش مصنوعی: پیر محفل جامی به او داد و او را به یاد وعدهای که در عالم پیش از خلق بندگی دادهاند، انداخت.
هوش مصنوعی: او در حالتی نشسته که نوشیدنی خوشمزهای او را وادار به شادی و نشئگی کرده است، به طوری که تمام چیزهایی که در گذشته بر سرش بوده، از یاد او رفته است.
هوش مصنوعی: این زمین مانند یک میدان بزرگ است که فقط پادشاهان و صاحبمنصبان میتوانند بر آن قدم بزنند و راه رفتن بر آن برای دیگران نادرست و ناپسند است.
هوش مصنوعی: چشمان شاه اطلاعات زیادی از اوضاع جهان دارند و به همه چیز تسلط دارند.
هوش مصنوعی: بیادب هیچگاه بر زمین قدم نمیگذارد، بلکه همواره با احترام و خضوع بر روی این زمین برانگیخته میشود.
هوش مصنوعی: اگر چشم حس آدمی ناتوان باشد، او نمیتواند آنچه در برابرش است را درک کند، ولی وجودی دیگر میتواند آنچه در غیاب است را ببیند و درک کند.
هوش مصنوعی: وقتی کسی از حضور دیگران خبر ندارد، به طور نابخردانه و بیهدف در مسیر حرکت میکند.
هوش مصنوعی: نه ادب دارند و نه حیا از پادشاه و مردم عادی، به همین خاطر هستند که افرادی بیحیا و نابینا در جامعه وجود دارند.
هوش مصنوعی: به ویژه اگر کسی در موقعیت ناتوانی و کور بودن قرار داشته باشد، به خاطر احساس شرم و ادب، به طور کامل خود را کنار میکشد.
هوش مصنوعی: اما او در نظر خردمندان معذور است، زیرا که او خوبیها و بدیها را جستجو میکند.
هوش مصنوعی: عقل نمیتواند از او خواستهای برای ادب داشته باشد، زیرا تنها کسی که در این زمینه ناتوان است، مجرم است که ادب را ترک کرده است.
هوش مصنوعی: به همین دلیل خداوند فرمود که اعمال نیک بندگان شایسته و پرهیزکار، موجب آمرزش و بخشش گناهان میشود.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.