ترسم نشده غوره، انگور خزان آید
یا می نشده انگور ماه رمضان آید
زاهد که کند منعم از رفتن میخانه
با ساده رخی هر شب آنجا به نهان آید
گر اشک روانم نیست زآن است که می ترسم
از دل غم او بیرون با اشک روان آید
گردون که دل ما را کرده هدف تیرش
هر تیر که اندازد یکسر به نشان آید
هر شب بت عیاری گوید به برت آیم
آید به برم اما هنگام اذان آید
آن شیخ سیه نامه با جبه و عمامه
از میکده صد بارش راندند و همان آید
کردم طلب از عابد وردی پی دفع غم
گفتا بر ساقی رو کاین کار از آن آید
گاهی بنواز ای جان چون غیر صفایی را
ترسم که ز بیدادت روزی به فغان آید
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر درباره احساسات و تمایلاتی است که در مقابل موانع اجتماعی و مذهبی قرار دارد. شاعر از ترس خود میگوید که مبادا درخت انگور خشک شود و فرصتی برای شادابی ما پیدا نشود. او از زاهدی صحبت میکند که خود را از لذتها منع کرده و در عین حال با سادگی به میخانه میآید. شاعر احساس میکند که اگر اشک نمیریزد، به دلیل ترس از دلتنگیاش است. تیرهایی که زندگی به او میزند، هر کدام او را بیشتر به هدف میزند. او احساس میکند حتی در زمان اذان، معشوقش به یادش میآید، اما اهل دین او را از میکده میرانند. در نهایت، شاعر به عابدی مراجعه میکند که به او میگوید برای آرامش، به سمت ساقی برود، و او به یاد جانش میافتد و از روزی میترسد که دلتنگی او را به فغان بیاورد.
هوش مصنوعی: نگرانی من این است که مبادا قبل از رسیدن به زمان مناسب، محصول نرسیده و ناپایدار به دستم برسد یا آنکه فرصت مناسبی برای بهرهبرداری از میوههایم نداشته باشم.
هوش مصنوعی: راهبی که از رفتن به میخانه پرهیز میکند، شبها به طور پنهانی به آنجا میآید و با چهرهای ساده و بیآلایش در میخانه حاضر میشود.
هوش مصنوعی: اگر اشکی از چشمانم نمیریزد، به خاطر این است که از این میترسم که درد و غم او با اشکهای من بیرون بیاید.
هوش مصنوعی: آسمان، که دل ما را هدف قرار داده، هر تیر که به سوی ما میزند، درست به هدف میخورد.
هوش مصنوعی: هر شب معشوق زیبا و فریبندهای میگوید که به نزد تو میآیم، اما وقتی زمان اذان فرا میرسد، بازمیگردد.
هوش مصنوعی: آن پیرمرد که در پوشش خود جدیت دارد و ظاهری مذهبی دارد، بارها از میکده طرد شده، اما باز هم به همان جا میآید.
هوش مصنوعی: از عابدی که در پی دزدیدن غم بودم، درخواست کردم. او گفت: به پیش ساقی برو، زیرا این کار از آن سرچشمه میگیرد.
هوش مصنوعی: گاهی ای جان، مرا نوازش کن، زیرا میترسم که در زمان حسی غیر از محبت، روزی به فریاد بیفتم.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
هر جا که به طنازی، آن سرو روان آید
دل بر سر دل ریزد، جان از پی جان آید
حسرت نبرد عاشق جز بر دل مشتاقی
کز رهگذر خوبان حسرت نگران آید
شهری به ره آن مه، خون در دل و جان بر لب
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.