شاهدی بین که در زمانه بزاد
بت و بتخانه را به باد بداد
شاهدانی که در جهان سمرند
کس از ایشان دگر نیارد یاد
از رخ ماه او چو ابر گشود
هفت گردون ز همدگر بگشاد
همچو مهتاب شاخ شاخ آن نور
سوی هر روزنی درون افتاد
تابشش چون بتافت بیشترک
جانها را بخورد از بنیاد
جانها ذره ذره رقصان گشت
پیش خورشید جانها دلشاد
همچو پرواز شمس تبریزی
جمله پران که هر چه بادا باد
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: شاعر در این شعر به وصف زیبایی و تاثیر بینظیر یک شاهد (نماد عشق و زیبایی) میپردازد. او به تحلیل قدرت این شاهد میپردازد که بت و بتخانه (نماد زشتی و عقبماندگی) را از بین میبرد. شاهدان دیگری نیز در جهان وجود دارند که کسی به یادشان نمیافتد. زیبایی رخسار این شاهد به حدی است که گویی آسمانها را به هم میزند و تابش او جانها را شاداب و رقصان میکند. این شعر نمادی از عشق، زیبایی و آزادی است که حتی فراتر از محدودیتها و مشکلات میرود. مانند پرواز شمس تبریزی، این زیبایی فرار از قید و بندها را نوید میدهد.
هوش مصنوعی: شاهدی وجود دارد که در این دوران، بت و معبد بتپرستی به باد فنا رفتهاند.
هوش مصنوعی: شاهدانی که در این دنیا خوشبو و دلربا هستند، هیچکس غیر از آنها را به یاد نمیآورد.
هوش مصنوعی: وقتی او با صورت ماه خود پرده ابر را کنار زد، آسمان به دو نیم تقسیم شد و دنیای بالا از هم جدا شد.
هوش مصنوعی: نور ماه مانند شعاعهایی است که به هر جایی نفوذ میکند و درون هر فضایی روشنایی میآورد.
هوش مصنوعی: حرکت و نور او به قدری قوی و تاثیرگذار است که روحها را به عمق وجودشان تحت تاثیر قرار میدهد و از اساس وجودشان را تغییر میدهد.
هوش مصنوعی: روحها یکی یکی در برابر خورشید زندگی به رقص درآمدند و پر از شادی شدند.
هوش مصنوعی: مانند پرواز شمس تبریزی، همه پرندگان آزادند تا به هر سمت که میخواهند بروند و بدون قید و شرط زندگی کنند.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
میخواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
شاد زی با سیاهچشمان، شاد
که جهان نیست جز فسانه و باد
ز آمده شادمان بباید بود
وز گذشته نکرد باید یاد
من و آن جعدموی غالیهبوی
[...]
هر که بود از یمین دولت شاد
دل بمهر جمال ملت داد
هر که او حق نعمتش بشناخت
میر مارا نوید خدمت داد
طاعت آن ملک بجا آورد
[...]
پادشاهی برفت پاک سرشت
پادشاهی نشست حورنژاد
از برفته همه جهان غمگین
وز نشسته همه جهان دلشاد
گر چراغی ز پیشِ ما برداشت
[...]
آن شنیدی که حیدر کرار
کافران کشت و قلعه ها بگشاد
تا نداد او دو قرص نان جوین
هفده آیت خداش نفرستاد
روزگاریست سخت بی فریاد
کس گرفتار روزگار مباد
شیر بینم شده متابع رنگ
باز بینم شده مسخر خاد
نه به جز سوسن ایچ آزادست
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال یک حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.